مکتوبات مولانا – مکتوب ۷۰ – به فلانالدّین (؟) اندرزی پدرانه برای رها ساختن راه شیطانی
قال النّبی صلّی الله علیه و سلّم: لا یَخلُوَنَّ رَجُلٌ بامْرأَةٍ لا یَحِلُّ له فَاِنَّ ثَالِثَهُمْا الشَّیطَانُ[۱]. من کان یؤمن بالله والیوم الاخر فلایقفنَّ مواقف التّهم[۲]. من باشر خیراً او شرّاً فی جنحِ لیل فی بیت مظلم جعل الله ذلک علیه بالنّهار رداءً و شعاراً یعرف به[۳]. یؤیّده قوله تعالی: سَنَسِمُهُ عَلَی الْخُرطُومِ[۴]. یعنی نجعل الخیر والشّرّ علامةً علی اَنفه یَراهُ کلّ احدٍ[۵].
فرزند عزیز، فلان الدّین خلّصه الله تعالی عن اَیدی الشّیاطین بداند که در این روزگار، کنج خلوت محشرکدۀ شیاطین است. شیران را بیم باشد در این زمان از یارانِ صالح منقطع شدن و به کنج نشستن. نیمشیران را نشاید که آن نقصانِ شیری فتنۀ دیو است که این پدر گوش کر کرده است از خیر و شرِّ عالم، امّا دهان به گوشم مینهند و بانگ میزنند. والله الطّالب الغالب که در این مدّت چیزها میگویند از آن فرزند که اگر در خواب دیدمی، خواب بر خود حرام کردمی. اگر ممکن بودی، سفر کردمی. آخر که گفت آن نافع است؟ صدهزار مضرّت در اوست. والله جز عدوّی نگفت. چند کرّت نصیحت کرده شد و آن فرزند را تأویلها کرد و زیرِ بساط نهاد و فریبِ نفس را هیچ تأویل نکرد. چنانکه آن شخص بر پیغامبریِ موسی چندان خیال و اشکال و تأویل اندیشید و بر خداییِ گوساله هیچ تأویلی نندیشید.
به دستِ این پدر دعوتی است و دعایی است، به حقِّ آنکه: قُوا اَنفُسَکُمْ وَ اَهْلِیکُمْ نَاراً[۶]، وَ اَنذِر عَشِیرَتَکَ الاَقْرَبِینَ[۷]. دعا خود کار من است و دعوتْ این است که میگویم یکباره و دوباره، نوحوار اَرکَب مَّعَنَا وَ لَا تَکُن مَّعَ الْکَافِرِینَ[۸]، انشاء الله نگویی: سَآوِی اِلَی جَبَلٍ یَعصِمُنِی مِنَ المَآءِ[۹]، زیرا: لَا عَاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ اَمْرِ اللهِ اِلَّا مَن رَّحِمَ[۱۰]، یعنی پناه به بندۀ مرحوم گیر و ملازم آن مرحوم باش و اگرنه هر جا رَوی، زخم خوری. بر جوانی چه غرّه شوی؟ آخر برادرت به سِنّ از تو کوچکتر بود. ای دریغا او را دستوری بودی تا با تو حالِ خود بگفتی. الله الله، دریابد و آن حجره را ویران کند. روی بر نمیتابد که در روی کسی نصیحت کنم. دهان پر است، امکانِ گفتن نی، دل پر است، امکان نبشتنِ آن نیست. آخر از روانِ آن شاه بترس و از روانِ آن سلطان شرم دار. خانهای که چو بیت الحرام نیکنام بود و انگشتنما بود، نزدیک است که چون کاروانسرای ضیا مشهور شود.
والله و بالله که روحِ او چون شیر میغرّد و باخبر است از قلیل و کثیر آنچه میرود، یُمکِنْ[۱۱] که بر سرت فرود آید. سوگند مخور و منکر مشو و حالها را باژگونه مگو: وَ قَلَّبُوا لَکَ الْاُمُورَ[۱۲]، که آن منکر شدن یکی گناه دیگر است. آدموار رَبَّنَا ظَلَمْنَا[۱۳]، آغاز کن، ابلیسوار حجّت مگو. اگر حالتِ آدمت خوشتر میآید، الله الله، گریبانِ مردی بگیرد و خود را زیر شیاطین سست نیفکند، وفَّقهُ الله و قوّاه و ایَّدهُ بنَصره. الله الله، ملازمت کند به صحبتِ شیخ الشّیوخ المشایخ، امام الوقت، حسام الدّین، اگر از من حجابی هست یا من موضع معیّن نیستم، الله الله الله، دشمنان را شاد نکند.
زین حال چو بشنود عدو شاد شود
از بهر خدا چو شادیِ اوست مکن
*
جهان آن بِه که عاقل تلخ گیرد
که شیرین زندگانی تلخ میرد[۱۴]
و سلامٌ علیکم و رحمة الله و برکاتهُ.
———————————
[۱] حدیث نبوی: زن و مرد نامحرم به هم خلوت نخواهند کرد، مگر که شیطان سومین آنها باشد.
[۲] کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد در موضع اتهام قرار نخواهد گرفت.
[۳] کسی که در تاریکی شب و در خانه تاریک دست به عملی خیر یا شر بزنند، خداوند او را در روز روشن ملبس و نمایان به همان عمل گرداند.
[۴] آیۀ ۱۶ سورۀ قلم: زودا که بر بینی او نشانهای بگذاریم.
[۵] ما خیر و شر را علامتی بر بینی او نهادیم تا همه ببینند.
[۶] بخشی از آیۀ ۶ سورۀ تحیرم: خود و خانوادهتان را از آتشی حفظ کنید.
[۷] آیۀ ۲۱۴ سورۀ شعرا: و خاندان خویشاوندت را هشدار ده.
[۸] بخشی از آیۀ ۴۲ سورۀ هود: همراه ما سوار شو، و با کافران مباش.
[۹] بخشی از آیۀ ۴۳ سورۀ هود: به زودی در کوهی پناه میگیرم که مرا از سیلاب در امان میدارد.
[۱۰] بخشی از آیۀ ۴۳ سورۀ هود: امروز در برابر امر الهی، پشت و پناهی وجود ندارد، مگر کسی که بر او رحمت آورده باشد.
[۱۱] ممکن است.
[۱۲] بخشی از آیۀ ۴۸ سورۀ توبه: و در حق تو بد میسگالیدند.
[۱۳] بخشی از آیۀ ۲۳ سورۀ اعراف: پروردگارا بر خود ستم کردهایم.
[۱۴] با اندکی اختلاف بیتی از خمسه خسرو و شیرین، نظامی گنجوی.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!