مکتوبات مولانا – مکتوب ۷۵ – به تاج‌الدّین مُعتزّ در سفارش فخرالمشایخ

مصوّر رأی عالی افتخارالصّدور و الأیامن، صدر معظّم، دستور مکرّم، ملک الوزرا، معینُ الحقّ، الجلیل الاصیل، تاج الدّولة والدّین، عضد الاسلام والمسلمین ادام اللهُ عُلوَّهُ و ضاعف اقباله و ایّده بروحٍ منه باد، بعد از وظایفِ سلام و تحیّت، عذر ابرام‌ها خواسته می‌شود الاِسلامَ بَدأ غَرِیباً وَ سَیَعُودُ غَریباً[۱]. هر که در جانِ او از حقیقتِ اسلام بهره‌ها باشد، میانِ خلق غریب باشد و خلق با او درنیامیزد و بیگانه‌وار زیند، چنانکه انبیا و اولیا را قصد کُشتن می‌کرده‌اند و تهمت‌ها می‌نهاده‌اند و از شهرها بیرون می‌کردند، چنانکه حق تعالی حکایت می‌کند: فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ وَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ[۲]، تا آنگه که نصرتِ خدا رسید و چنانکه جانورانِ خشکی با جانورانِ دریا، اگرچه قبیلۀ او باشند و همشهریِ او نیامیزند، چنانکه ابراهیم فرمود پدر را و خویشان را چون بیگانگیِ ایشان بدید: اِنِّی بَرِیءٌ مِّنکُمْ[۳]. مگر هم بازِ غریبی که او را هم از آن شقّه لباسی باشد و از آن آتش داغی، چون از این غریبْ نَفَسِ غریبانه بشنود، حسبت و همشهریی در جوش آید، خویشی پیدا شود که: اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ اِخْوَةٌ[۴]، و کلّ غریبٍ للغریب نصیبُ[۵]. نیاز و اخلاصِ شما نادره و غریب است و بر شما پوشیده نباشد که این داعی آنچه می‌نماید و نمود از استحقاق فخرالمشایخ ادام اللهُ برکته، بی‌غرض و بی‌علّت است و به تقلید و به قیاس نیست، که ضیاء الدّین مرحوم اگرچه هر کسی به مقامِ خود نیکوست، از کجا تا به کجا، صدسال مجاهده کشیدی، گَردِ ایشان درنیافتی. چون است که او را آنچه داشت بسیار نبود. از آن همه این دو مقام التماس رفت. دشمنان و صاحبْ غرضانِ کوردل و کوردیدۀ بی‌تمییز راهزنی کنند که این دو بسیار است. بالله و تالله که غرضِ داعی صلاحِ ملک و ملّت است و در این رقعه بیش از این شرح برنمی‌تابد. امل است که از برای زادِ آخرت و دستگیری روزِ درماندگی که در این خیرِ خطیر معاونت فرماید و وصیّتِ حاجت نیست.
استاد تو عشق است چو آنجا برسی
او خود به زبان حال گوید چون کن[۶]
*
دانم که تو گوهر ز خسی بشناسی
یا تو باز سپید از مگسی بشناسی[۷]
اگرچه هر آهنی را قیمتی هست و از فایده خالی نیست، امّا عقل داند که چند غصّه‌ها و مجاهده‌ها و روزگارها باید تا آهنی آینۀ کاینات شود و دستگیر عالم گردد.
قلم اینجا رسید سر بشکست[۸]
جاوید موفّق باد.

————————

[۱] بخشی از حدیث نبوی: اسلام غریبانه آغاز شد و بزودی، همچون ابتدای خود، غریب خواهد شد.

[۲] بخشی از آیۀ ۸۷ سورۀ بقره: و گروهی را دروغگو انگاشتید و گروهی را کشتید؟.

[۳] بخشی از آیۀ ۴۸ سورۀ انفال: من از شما بری و برکنار هستم.

[۴] بخشی از آیۀ ۱۰ سورۀ حجرات: همانا مؤمنان بردارند.

[۵] مصراعی از شعر اِمرُؤُالقَیس بن حُجر: و هر غریبی همدم غریب دیگر است.

[۶] بیتی از شیخ شهاب الدین سهروردی در رساله فی حقیقة العشق یا مونس العشاق.

[۷] شاعر این بیت یافت نشد.

[۸] آخرین مصراع از غزل شماره ۴۷ خاقانی.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *