معارف محقق ترمدی – تصحیح استاد فروزانفر – متن ۲۴

غم همه صفت روزگار است که شب و روز است این روزگار می‌رود و هم غم را می‌برد اگر غم می‌خوری مخور که روزگارش ببرد و اگر شادی شاد مباش که شادی‌ات را روزگار با خود می‌برد مثل این آن را ماند که خانۀ کسی را دزد حفره کرده باشد و رخت‌ها را می‌برد و خنوند[۱] خانه در غم آن مانده که رخت‌ها را کجا نهم او را خود در خانه رخت نمانده است.

او را نیکو دارید که یک موی او بهتر است که هرچه در جهان نعزی است و زشتی و جوری[۲].

هرکه را آرزوی عذاب ابد است گو بیا مرا برنجان) (بیا) تا این شمع را از پیش این کوران برگیریم غایب کنیم چه کنیم تا این صورت خویش (را) از این‌ها غایب کنیم. بیت:

مرغ فلکی برون شد از دام‌/ در مقعد صدق یافت آرام

خاکی به کنار خاک پیوست‌/ عرشی به طناب عرش زد دست‌[۳]

(خاک است نقش دنیا پاک است نقش دین/ خاکی همی فروشم پاکی همی خرم)[۴]

خداوند مرا عزیز کرده است من نتوانم خود را خوار کردن ظلم باشد آن تَکَبُرَک را دشمن دارم آخر به مال چه تکبّر کنی شرف از علم و تقوی است یا از مال؟ (قوله تعالی) اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِندَ اللهِ اَتْقَاکُمْ.[۵]

پیر کز جنبش ستاره بود/ پیر نبود که شیرخواره بود

بگذار که تا سرش به دیوار آید/ سر بشکند و جامه و تن آلاید

ایده بر من سر ده انگشت‌گزان/ و آن گفته سخن‌های منش یاد آید[۶]

——

[۱] صورت دیگر است از کلمه «خداوند» مانند: خاوند، خوند – که از فرهنگ‌ها فوت شده و به فتح یا ضم اول باید خوانده شود.

[۲] ظاهرا باید با حاء (مهمله) خوانده شود از کلمه حور به اضافه یاء وحدت که در این جا مجازا به معنى مطلق زیبا بکار رفته است در مقابل زشت.

[۳] این دو بیت از لیلى و مجنون نظامى گنجوى است. خمسه نظامى، طبع طهران، ۱۳۱۶ قمرى ص ۲۶۵٫

[۴] با مختصر تفاوت در دیوان سید حسن غزنوى توان یافت. دیوان سید حسن غزنوى، انتشارات دانشگاه طهران، ص ۱۱۳٫

[۵] قرآن کریم، الحجرات ۱۳٫

[۶] از سنایى غزنوى است. حدیقه سنایى، طبع طهران به تصحیح آقاى مدرس رضوى، ص ۷۲۱٫

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *