معارف محقق ترمدی – تصحیح استاد فروزانفر – متن ۲۶
آداب المریدین[۱] آن است کی وقتی که شیخ غایب باشد از خود و کُلّ او رفته باشد زنهار او را سلام نکنی که او در وصال معشوق است آن ساعتش از کنار او بیرون آری نباید که آن آه او بگیرد آداب المریدین نیک باریک است چون موی اگر (آن) موی را نگاه نداری در میانه موی پدید آید (شیخ) آن موی را برمیگیرد از پیش دیده تا بینا شود آفتاب نور الهی که از اندرون دل عارف زند عارف را خبر نشود محال باشد که چشم او را خبر نشود که نور تجلّی چشم را ضعیف کند و واله و چشم در آن لرزان و خراب باشد فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً وَ خَرَّ مُوسَی[۲] اکنون چون (تو) روی آن مشرق داری نور قال بر تو زند و چون تو را حالی باشد نور حال بر تو زند پس بر آشنایی و مسلمانی رو تا احتیاطی کند.
آسمانهاست در ولایت جان/ کارفرمای آسمان جهان
در عالم خدای چیزها آفریده است اما از روح انسانی شریفتر چیزی نیافریده است هرچند این روح حیوانی و نفس سفلی را قهر میکنی روح علوی [و نورانی] قوّت میکند ما را دو نفس است یکی نفس تاریک همچون شب و یکی روشن همچو آفتاب اگر به ریاضت و تصقیل از این نفس کم میکنی این کم میشود آن روح ظاهر میشود و بهجای شب روز میگردد.
هرجا که اعتدال میباشد هیچ زیان و فساد نباشد همه [منفعت باشد و] راحت باشد انصاف با منصف باید گفتن با بیانصاف گفتن حکمت نباشد تا نیست نشوی علم دین بیان نتوانی کردن (یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ)[۳] من تو، تو من، یُحِبُّهُمْ به حقیقت این باشد. بیت:
تا تو را بود با تو در ذات است/ کعبه با طاعتت خرابات است[۴]
ور ز ذات تو بود تو دور است/ بتکده با توییت معمور است
گر ز صورت شوی سوی معنی/ در بهشتت برند در دنیی
وَ الَّذِینَ هَاجَرُوا فِی اللهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا[۵]
پرده منم پیش چو برخاستم/ از پس این نور وصال است و بس[۶]
از بروج و اختران بگذر سوی رضوان گرای/ تا نه آتش زحمت آرد مر تو را نه زمهریر
مگو بر بام گردون چون توان شد/ توان شد ار ز خود بیرون توان شد[۷]
تا من منم از تو کی سخن توانم گفت/ چون من تو شدم تو گفته باشی یا من[۸]
از برای صلاح دولت و دین/ چشم عقل اوّلیست و آخربین[۹]
دزد در خانه …../ رو نگهدار خانۀ دل و دین[۱۰]
چون نیست شدی به گاه گفتار/ گفتار تو شد کلام جبار
——
[۱] مقصود وظائف مرید است نسبت به شیخ و مرشد و سنن صوفیه در کیفیت معامله طالب با مطلوب و پیر خود و این اصول را صوفیان به دقت رعایت مىکردهاند و در کتب خود یاد نمودهاند و ابوالنجیب عبدالقاهر بن عبد الله بن محمد بن عمویه سهروردى (۵۶۳- ۴۹۰) کتابى دارد به نام «آداب المریدین» که به پارسى ترجمه شده و نسخه آن به شماره (۱۳۳۱) در کتابخانه مجلس شوراى ملى موجود است.
[۲] قرآن کریم، الاعراف ۱۴۳٫
[۳] قرآن کریم، المائدة ۵۴٫
[۴] این بیت و بیت بعد از آن را در حدیقه سنایى (طبع طهران به تصحیح آقاى مدرس رضوى ص ۱۱۲) توان یافت.
[۵] قرآن کریم، النحل ۴۱٫
[۶] با مختصر تفاوت از حکیم سنایى است در غزلى که مطلعش این است: دلبر من عین کمال است و بس/ چهره او اصل جمال است و بس.
[۷] از حکیم سنایى است در قصیدهاى به مطلع ذیل: اى سنایى جهد کن تا پیش سلطان ضمیر/ از گریبان تاج سازى و ز بن دامن سریر.
[۸] بنا به اظهار دوست فاضل آقاى دکتر محمد امین ریاحى، از افضل الدین کاشى است و در مجموعه رباعیات او محفوظ در کتابخانه مجلس شوراى ملى توان یافت.
[۹] در حدیقه سنایى بدین صورت که صحیحتر مىنماید مذکور است: از براى صلاح دولت و دین/ چشم عقل اولیست آخر بین.
[۱۰] در حدیقه سنایى بدینگونه آمده است: دزد خانه است نفس حالى بین/ زو نگهدار خانه دل و دین.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!