معارف محقق ترمدی – تصحیح استاد فروزانفر – متن ۳۰

حَدَثَنی قَلْبی عَنْ رَبی[۱] خوش‌ مدرسه‌ای است، آن را که نبینی ای صنم چند زنی. صوفی گفت: «بزن و بگذر» نقد بر نقد تو بر گمشده زن گم شو تا ره یابی این مدرسۀ کم زنان است یا لَیْتَ رَبَّ مُحّمدٍ لَمْ یَخلُقْ مُحَمّداً[۲] این معنی آن است یعنی عدم خود می‌خواهد که محو کُلّی شود که وجود در محو است این همان حدیث را ماند که لا یَسْعَنی فیه نَبی مُرسِلٌ مراد خویشتن است و ملک مقرب مراد هم خویشتن است یعنی من در آنجا نگنجم چه جای غیر است معشوقه کمال است مدرسۀ ما این است این چهار دیوار گوشتین را مدرسش بزرگ است نمی‌گویم که کیست معیدش[۳] دل است

حَدَثَنی قَلْبی عَنْ رَبی یا کعبه است که حق هرگز از این خالی نیست.

خنک آنکه چشمش بخسبد و دلش نخسبد وای بر آنکه چشمش نخسبد و دلش بخسبد.

آسیا سنگ زیرین را بیش خرند و آن سنگ را بها زیادت دهند از سنگ زبرین از آنکه بار کش است قالَ النَبی علیه السلام اَللهم اَرزُقْنی عَیْنَیْنِ هَطالَتْینِ[۴].

دل حمد تو از میان جان می‌گوید/ مستغرق در هر دو جهان می‌گوید

گر شکر تو از زبان نمی‌داند گفت/ یک‌یک مویم به صد زبان می‌گوید

قالَ النبی صلی الله علیه و سلم اِذا اَذْنَبَ الرجُلُ ذَنْباً فَقالَ رَبِ اِنّی اَذْنَبْتْ ذَنْبا اَوْ قالَ عَمِلْتُ سَوءَ فَاغْفِرْ لی فَقالَ اللهُ تَعالی عَبْدی عَمِلَ ذَنْباً وَ عِلم اَن لَهُ رَبا یَغْفِر الذُنُوبَ وَ یأخُذُهُ فَقَدْ غَفَرْتُ لِعَبْدی[۵].

ذلِکَ ذِکری لِلّذاکِرینَ[۶] یَعْنی تَوْبَةَ التائِبینَ یعنی قبول توبه تایبان یادگار است تا مجرمان نومید نباشند.

قالَ النبی علیه السلام مَنْ تابَ قَبْلَ الغَرغرَةِ تابَ اللهُ عَلیْهِ[۷] عِنْ سالِمِ القداحِ‌ عَنْ[۸] یَسْری جبلة[۹]

قال الله تعالی ویح ابن آدم یذنب فیستغفرنی فاغفر له ثم یعود فیستغفرنی فاغفر له ویح هولا هو یترک ذنبه و لا ییأس من رحمتی اشهدکم ملائکتی ان قد غفرت له روت عائشة رضی الله عنها عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم الدواوین ثلاثة دیوان یغفر الله و دیوان لا یغفر الله و دیوان لا یترک منه شیئا فاما الذی یغفر الله فظلم العبد نفسه فیما بینه و بین ربه و اما الدیوان الذی لا یغفر الله فالشرک بالله قال الله تعالی‌[۱۰] اِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ[۱۱] و اما الذی لا یترک منه شیئا فظلم العباد بعضهم بعضا.

آن‌کس که علم جوید از دل بر او گری/ و آن‌کس که عقل جوید از جان بدو بخند

تو جوهری و هر دو جهان مر تو را عرض/ جوهر که از عرض طلبند هست ناپسند[۱۲]

نشود جان به حرف قرآن به/ نشود بز به بِجُ‌بْجی فربه‌[۱۳]

البهتان علی البری‌ء اثقل من السماوات و الحق اوسع من الارض و القلب القانع اغنی من البحر و الحرص فی الجسد احر من النار

و الجاجة الی القریب ینجح له ابرد من الزمهریر و قلب الکافر اقسی من الحجر و النمیمة اذا استبانت لصاحبها اضعف من الیتیم یعنی النمام صار ذلیلا قال کعب الاحبار[۱۴] اول کتاب کتبه الله فی التوریة انی انا الله لا اله الا انا الرحمن الرحیم فمن[۱۵] لم یرض بحکمی و لم یصبر علی بلائی حشرته مع اعدائی لا دواء لمن لا حیاء له و لا حیاء لمن لا وفاء له[۱۶].

الذکر علی نوعین ذکر اللسان و ذکر القلب و بذکر اللسان یصل العبد الی ذکر القلب[۱۷] الذکر خروج من میدان الغفلة الی فضاء المشاهدة علی غلبة الخوف و شدة الحب.[۱۸]

——

[۱] این عبارت را ابوالفرج بن الجوزى در کتاب نقد العلم و العلماء معروف به تلبیس ابلیس بى‌آنکه گوینده‌اش را معین کند. به صوفیه نسبت مى‌دهد، نقد العلم و العلماء، طبع مصر، ص ۳۲۱) و ابوطالب مکى نیز آن را از سخنان متداول در میان صوفیه شمرده است. (شفاء السائل لتهذیب المسائل تألیف ابن خلدون با مقدمه و حواشى دکتر محمد طنجى استاد دانشکده الهیات انقره، طبع استانبول، ص ف) و نظیر آن گفته ابویزید بسطامى است در صفت علماء ظاهر: مساکین اخذوا علمهم میتا عن میت و اخذنا علمنا عن الحى الذى لا یموت. (همان کتاب و صفحه) و صوفیان گفته‌اند: ان علومنا بلا واسطة (نقد العلم و العلماء، ص ۳۲۰) و در تذکرة الاولیاء (لیدن، ص ۱۲۱) منسوب است به ابوبکر کتانى.

[۲] در فیه ما فیه به عنوان حدیث نقل شده (فیه ما فیه انتشارات دانشگاه طهران، ص ۲۰۳) و شیخ عطار هم در مصیبت‌نامه گفته است: در میان جمع یک صاحب‌کمال/ کرد محیى الدین یحیى را سؤال/ کان همه منصب که پیدا و نهان/ مصطفى را بود در هر دو جهان/ از چه گفت او کاشکى از بحر جود/ حق نیاوردى مرا اندر وجود/ آنکه جمله از براى او بود/ هر دو عالم خاک پاى او بود/ این چرا گوید چه حکمت دانى این/ شرح ده چندان که مى‌بتوانى این.

[۳] به ضم اول کسى که درس مدرس را براى شاگردان تکرار مى‌کرده است.

[۴] حدیث است (احادیث مثنوى، انتشارات دانشگاه طهران، ص ۲۰۶).

[۵] حدیث است و به تفصیل بیشتر در صحیح بخارى آمده است: ان عبدا اصاب ذنبا و ربما قال اذنب ذنبا فقال رب اذنبت و ربما قال اصبت فاغفره فقال ربه اعلم عبدى ان له ربا یغفر الذنب و یأخذ به غفرت لعبدى ثم مکث ما شاء الله ثم اصاب ذنبا او اذنب ذنبا فقال رب اذنبت او اصبت آخر فاغفره فقال اعلم عبدى ان له ربا یغفر الذنب و یأخذ به غفرت لعبدى ثم مکث ما شاء الله ثم اذنب ذنبا آخر و ربما قال اصاب ذنبا قال رب اصبت او اذنبت آخر فاغفره لى فقال اعلم عبدى ان له ربا یغفر الذنب و یأخذ به غفرت لعبدى ثلاثا فلیعمل ما شاء. صحیح بخارى، طبع مصر ج ۸، ص ۱۷۸٫

[۶] قرآن کریم، هود ۱۱۴٫

[۷] حدیثى است که در جامع صغیر بدین‌گونه نقل شده است: من تاب الى الله قبل ان یغرغر قبل الله منه. جامع صغیر، طبع مصر، ج ۲، ص ۱۶۷ و با تفاوت مختصر، کنوز الحقائق در حاشیه همان کتاب، ص ۱۰۰٫

[۸] ظاهرا در عبارت تغییر و حذفى واقع شده و اصل چنین بوده است: سعید بن سالم- زیرا در طبقات رواة و در ذیل کلمه «قداح» نه در انساب سمعانى و نه در لباب الانساب شخصى بدین نام و نسب ذکر نشده است ولى ابو عثمان سعید بن سالم قداح از رواة حدیث است که به روایت سمعانى از اهل کوفه بود و از ابن جریج و سفیان ثورى روایت حدیث مى‌کرد و شافعى و یحیى بن آدم از او حدیث روایت مى‌نموده‌اند ولى به گفته سمعانى در روایت اخبار متهم بوده است و چون وى از رواة سفیان ثورى (متوفى ۱۶۱) است و محمد بن ادریس شافعى (۲۰۴- ۱۵۰) ازو روایت حدیث مى‌نموده است، پس مسلم مى‌گردد که او در اواسط قرن دوم هجرى مى‌زیسته است. انساب سمعانى‌ نسخه خطى متعلق به نگارنده و لباب الانساب طبع مصر در ذیل: قداح.

[۹] به تحقیق معلوم نشد اصل کلمه چه بوده است زیرا شخصى به نام بسر یا نسر یا یسر یا بشر یا بشیر که پدرش جبله نام داشته باشد در میانه حفاظ و رواة از تابعین و صحابه مذکور نیست و ممکن است اصل «بشیر بن طلحه» بوده که در لسان المیزان جزو تابعین ذکر شده است. لسان المیزان، طبع حیدرآباد، ج ۲، ص ۳۹ اما اصل حدیث: ویح ابن آدم الخ: هم تاکنون به دست نیامد.

[۱۰] این حدیث با تفاوت مختصر مذکور است در جامع صغیر (طبع مصر، دار العربیة الکبرى ج ۲، ص ۱۷).

[۱۱] قرآن کریم، المائدة ۷۲٫

[۱۲] این قطعه به صورتى که در متن حاضر است به عینها در فیه ما فیه نیز آمده است و چنان‌که در حواشى آن کتاب گفته آمده گمان مى‌رود که مصراع اخیر از بیت دوم باید چنین باشد: «جوهر که او عرض طلبد هست ناپسند» فیه ما فیه، انتشارات دانشگاه طهران، ص ۲۸۰٫

[۱۳] از حکیم سنایی است. حدیقه سنایى، طبع طهران، ص ۱۷۷٫ بج‌بج: لفظى است که شبانان بز را بدان نوازش کنند و پیش خود خوانند، برهان قاطع.

[۱۴] کعب بن ماتع حمیرى از علمای یهود که در زمان خلافت عمربن الخطاب اسلام آورد و به سال ۳۲ هجرى در روزگار خلافت عثمان به حمص درگذشت. اسد الغابة لابن الاثیر، طبع مصر، ج ۴، ص ۲۴۷ تاج العروس در ذیل: حبر.

[۱۵] با تفاوت مختصر جزو احادیث آمده است. احادیث مثنوى، انتشارات دانشگاه طهران، ص ۷۷

[۱۶] این روایت در احیاء علوم الدین بدین‌گونه نقل شده است: و یقال اتبع رجل حکیما سبعمائة فرسخ فى سبع کلمات فلما قدم علیه قال انى جئتک للذی آتاک الله تعالى من العلم اخبرنى عن السماء و ما اثقل منها و عن الارض و ما اوسع منها و عن الصخر و ما اقسى منه و عن النار و ما احر منها و عن الزمهریر و ما ابر دمنه و عن البحر و ما اغنى منه و عن الیتیم و ما اذل منه فقال له الحکیم البهتان على البرى‌ء اثقل من السماوات و الحق اوسع من الارض و القلب القانع اغنى من البحر و الحرص و الحسد احر من النار و الحاجة الى القریب اذا لم تنجح ابرد من الزمهریر و قلب الکافر اقسى من الحجر و النمام إذا بان امره اذل من الیتیم. احیاء علوم الدین، طبع مصر، ج ۳، ص ۱۵۲ و نظیر آن در پرسش‌هاى داود از سلیمان نقل شده است.ترجمه تفسیر طبرى، طبع طهران، ص ۳۹- ۳۸٫

[۱۷] با تفاوت اندک مذکور است در رساله قشیریه و گفته ابو القاسم قشیرى است. رساله قشیریه، طبع مصر، ص ۱۰۱٫

[۱۸] این سخن از ابو بکر واسطى است رساله قشیریه، طبع مصر، ص ۱۰۱٫

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *