معارف محقق ترمدی – تصحیح استاد فروزانفر – متن ۶

(فخر رازی[۱] رَحِمَهُ اللهُ دوانزده علم[۲] می‌دانست اما هنوز آن دوانزده علم را فراموش نکرده بود) هیچ طاعتی ماورای روزه نیست. اَلصَّومُ لی اَنَا اَجْزی بِه اگر کسی همه طاعت‌های نغز بکند و شکم را پر می‌کند و می‌خسبد به هیچ‌جایی نرسد و اگر صوم را نگاه دارد به کمال و در عبادات دیگر کمابیش تقصیر کند به جایی برسد ولیکن به تدریج باید تا مزاج به زیان نیاید که ما را این کالبد آلت کار داده‌اند فکر و ذکر به زیان رود و از کار بماند (جایگه خالی بباید راست کردن و اختیار کردن تنهایی را تا ملال نیارد) وَ اِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ اَعْرَضُوا عَنْهُ‌[۳] یعنی سخن پوست شنودن مر دل را چنان ضعیف کند که پوست جوز خوردن مر صاحب شکم[۴] را.

سخن مغز باید تا قوّت دل باشد. چون بنده به کمال رسد و به حضرت اُلوهیّت پیوندد و به مشاهدۀ عزّت رسد بعد از آن فرشتگان از آن مقام قاصر باشند که‌ مَا مِنَّا اِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ‌[۵]. اینکه گویند که راه را نهایت نیست[۶] آن راه منزل است یعنی چون در شهر وصال رسی، روش آن شهر را نهایت نیست آن آهوان که در دام هُو نه‌افتاده‌اند بتر از انعامند که گوشت انعام خوردن را شاید و بارکشی از ایشان آید و از این‌ها آن هم نیاید چنان‌که‌ فرمود اُولَئِکَ کَالْاَنْعَامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ‌[۷]. اما این‌ها همه روحند، روح سمیع، بلکه همه سمعند. سرتاسر قرآن کلام خداوند است در ماه و ایّام چگونه فرود آید؟ در دل مؤمن فرود آید که اَولَئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْاِیمَانَ‌[۸] (ایمان همچون ماه باشد که در درون آدمی بنماید تا این کلام همچون نور روان شود) و قال صادِقٌ: «اَلمَحَبَّةُ اِفْناٌ اَلحَیوةِ فی اَمْرِ اَلمَحْبُوبِ» (و قالَ بَعْضُهُمْ؛ اَلْمَحَبَّةُ نِسْیانُ ما سِوَی الله) قالَ داوُدُ علیه السلام:[۹] «یا رَبِّ اِنَّکَ خَلَقْتُ لِکُلِّ داءِ دَواءُ فَما دَواءُ المُحِبّینَ» فَاَوْحَی اللهُ تَعالی یا داودُ لَیْسَ لِلْمُحِّبینَ دَواءٌ سِوی لِقائی (و قال حکیم: اَلْحِلم تَرْکُ اَلعِزَّةِ وَ الرِضا بالِذَّلةِ) وَ قالَ اَهْلُ الْمَعْرِفَةِ: «اَلْحِلْمُ اَلْاقتِداءُ بِسیرةِ النَّبی علیه السلام وَ سُنَتِه»

وَ عَنْ اَبی سَعیدٍ الْقُرَشِی[۱۰] اَنَهُ قالَ: «عُقُوبَةُ الاَنْبِیاءِ حَبْسُ الوَحْی وَ عُقُوبَةُ الاَولیاءِ اِظْهارُ الکَراماتِ وَ عُقُوبَةُ المُؤمِنین التَقْصیرُ فی الطاعاتِ».

وَ حُکی اَنَهُ سُئِلَ الجُنَیْدُ[۱۱] عَنْ مَراتِبِ اَهْلِ الوِلایَةِ قالَ: «لِاَهْلِ العِراقِ اَلْبَسْطُ و العِبادَةُ وَ لِاَهْلِ خُراسانَ اَلقَلْبُ وَ السَّخاوَةُ وِ لِاَهْلِ‌ اَلبَصْرَةِ اَلزُّهْدُ وَ القَناعَةُ وَ لِاَهْلِ الشّامِ اَلْحِلمُ وَ السّلامَةُ وَ لِاَهْلِ الحِجازِ اَلصَبْرُ وَ الانِابَةُ».

——

[۱] فخر الدین محمد بن عمر الرازى (۶۰۶- ۵۴۴) از مشاهیر علماء قرن ششم مقبول سلطان العلماء بهاء ولد و فرزند وى مولانا جلال الدین محمد نبوده است و گفته برهان الدین محقق نیز نشانه همین اختلاف و سوءنظر است. رجوع کنید به: رساله در تحقیق احوال و زندگانى مولانا جلال الدین محمد مشهور به مولوى طبع دوم، طهران ۱۳۳۳، ص ۱۴- ۹ معارف بهاء ولد، طبع طهران ۱۳۳۳، ص ۸۴- ۸۲٫

[۲] دوانزده علم: ظاهرا مقصود علوم ادب است که آنها را بعضى دوازده علم شمرده‌‏اند بدین ترتیب: نحو، صرف، عروض، لغت، اشتقاق، قرظ الشعر، انشاء، معانى، بیان، خط، قافیه. و این تقسیم مطابق عقیده محمود بن عمر زمخشرى و ابو یعقوب یوسف سکاکى و میر سید شریف جرجانى است و بعضى عده آنها را به چهارده رسانیده و بعضى هشت علم گفته‏‌اند. کشف الظنون، چاپ آستانه، ج ۱، ص ۷۱ کشاف اصطلاحات الفنون، طبع مصر، ص ۲۶- ۱۷٫

[۳] قرآن کریم، القصص ۵۵٫

[۴] کنایه از کسى که به مرض معده و روده مبتلى باشد.

[۵] قرآن کریم، الصافات ۱۶۴٫

[۶] بیان تفاوتى است که صوفیان ما بین «سیر الى الله» و «سیر فى الله» اعتقاد دارند و نخستین (سیر الى الله) عبارت است از سلوک بنده در احوال و مقامات و از مرتبه تبتل و انقطاع از ما سوى الله تا فناء و زوال اوصاف بشرى و آن سلوک به حقیقت شامل سیر آفاقى و انفسى است و پس از فناء اوصاف و نعوت بشرى سیر دوم آغاز مى‏‌گردد و آن تحقق و اتصاف سالک است به اوصاف و نعوت ربوبى و چون صفات و سعه وجود بنده محدود است سیر الى الله متناهى است و همچنین است اگر سیر الى الله را عبارت از عبور بر آفاق و انفس شماریم زیرا مراتب آفاق و انفس نیز متناهى است ولى اوصاف و نعوت حق تعالى کما و کیفا غیر متناهى است و بنابراین «سیر فى الله» نهایت ندارد و صوفیان در تعریف آن دو، سخنان مختلف گفته‌‏اند که ما حاصل آنها را در این بحث مختصر باز گفته‌‏ایم.

[۷] قرآن کریم، الاعراف ۱۷۹٫

[۸] قرآن کریم، المجادلة ۲۲٫

[۹] مأخذ این روایت را که ناچار از احادیث قدسى است تاکنون بدست نیاورده‌‏ام.

[۱۰] عبد الله بن محمد بن عبد الوهاب از مردم رى که مدتى در نیشابور اقامت داشت و از ابوعبد الله محمد بن ایوب بن یحیى بن الضریس بجلى رازى (متوفى ۲۹۴) روایت حدیث مى‏‌کرد و در اواخر عمر به بخارا رفت و آنجا به سال ۳۸۲ وفات یافت و چون مدت عمر وى را نود و چهار سال گفته‏‌اند پس باید ولادت او در سال ۲۸۸ اتفاق افتاده باشد و این منافاتى ندارد با آنچه گفته‏‌اند که وى از محمد بن ایوب روایت حدیث مى‌‏نمود زیرا محدثین به اطفال و گاهى نیز به طفل نازاده اجازه روایت مى‌‏داده‌‏اند، ابو سعید قرشى مشرب تصوف نیز داشته و ابوعبد الرحمن سلمى در تفسیر خود موسوم به حقائق به اقوال او استناد نموده است. النجوم الزاهرة، طبع مصر، دار الکتب المصریة، ج ۴، ص ۱۶۳ شذرات الذهب طبع مصر، ج ۲، ص ۲۱۶، ج ۳، ص ۱۰۳٫

[۱۱] جنید بن محمد نهاوندى‏ قواریرى مشهور به بغدادى (متوفى ۲۹۸) معروف‌‏تر از آن است که ذکر ترجمه حال او مورد حاجت باشد.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *