مولانا جلال الدین – بدیع الزمان فروزانفر – فصل دوم – مولانا بعد از وفات برهان محقّق
چون برهان دین از خاکدان تن به عالم پاک اتّصال یافت، مولانا بر مسند ارشاد و
تدریس متمکّن گردید و قریب پنج سال یعنی از ۶۳۸ تا ۶۴۲ به سنّت پدر و اجداد کرام در
مدرسه به درس فقه و علوم دین می پرداخت و همه روزه طالبان علوم شریعت که به گفتۀ
دولتشاه[۱] عدۀ آنان به ۴۰۰ می رسید، در مدرس و محضر او حاضر می شدند و هم به رسم
فقها و زهد پیشگان آن زمان، مجلس تذكير منعقد می کرد و مردم را به خدا می خواند و از
خدا می ترسانید «و دستار خود را[۲] می پیچید و ارسال می کرد و ردای فراخ آستین چنان
که سنّت علمای راستین بود می پوشید» و مریدان بسیار بر وی گرد آمدند و صیتش در عالم
منتشر گردید چنان که سلطان ولد گوید:
ده هزارش مرید بیش شدند
گرچه اوّل ز صدق دور بدند
مفتیان بزرگ اهل هنر
دیده او را به جای پیغامبر
وعظ گفتی ز جود بر منبر
گرم و گیرا چو وعظ پیغامبر
صید[۳] خوبش گرفت عالم را
کرده زنده روان عالم را
گشت اسرار از و چنان مکشوف
که مریدش گذشت از معروف
————
[۱]– تذکره دولتشاه، طبع لیدن (صفحه ۱۹۴).
[۲]– یعنی مانند فقها چه فقه در لغت به معنی فهم و دانش است و پارسی فقیه، دانشمند می باشد و دانشمند به معنی فقیه در اشعار و کتب پیشینیان مستعمل است.
[۳]– صیت ظ.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!