مولانا جلال الدین – بدیع الزمان فروزانفر – فصل سوم – روایت محيی الدّين مؤلف الجواهر المضيئه

روایت محيي الدّين مؤلف الجواهر المضيئه[۱]

محيي الدّين عبد القادر (۶۹۶-۷۷۵) که در اوایل عمر خود با سلطان ولد فرزند مولانا
معاصر بوده حکایت آشفتگی مولانا را بدین طریق روایت می کند که سبب تجرّد و انقطاع

مولانا چنان است که روزی وی در خانه نشسته بود و کتابی چند گرد خود نهاده و طالب
علمان بر وی گرد آمده بودند. شمس الدّین تبریزی درآمد و سلام گفت و بنشست و اشارت
به کتب کرد و پرسید این چیست؟ مولانا گفت: تو این ندانی، هنوز مولانا این سخن به انجام
نرسانیده بود که آتش در کُتب و کتب خانه افتاد. مولانا پرسید این چه باشد، شمس الدّین
گفت: تو نیز این ندانی برخاست و برفت. مولانا جلال الدّين مجردوار برآمد و به ترک
مدرسه و کسان و فرزندان گفت و در شهرها بگشت و اشعار بسیار به نظم آورد و به شمس
تبریزی نرسید و شمس ناپیدا شد. و قریب بدین روایت است آن چه جامی و دیگران[۱] به
تبع وی در کتب خود نوشته اند که «چون خدمت مولانا شمس الدّین به قونیه رسید و به
مجلس مولانا در آمد، خدمت مولانا در کنار حوضی نشسته بود و کتابی چند پیش خود
نهاده پرسید: این چه کتاب هاست، مولانا گفت: این را قیل و قال گویند تو را با این چه
کار، خدمت مولانا شمس الدّين دست دراز کرد و همه کتاب ها را در آب انداخت،
خدمت مولانا به تأسف تمام گفت هی درویش چه کردی بعضی از آن ها فواید والد بود
که دیگر یافت نیست. شیخ شمس الدّين دست در آب کرد و یکان یکان کتاب ها را
بیرون آورد و آب در هیچ یک اثر نکرده، خدمت مولانا گفت این چه سرّ است، شیخ
شمس الدّين گفت این ذوق و حال است ترا از این چه خبر، بعد از آن با یکدیگر بنیاد
صحبت کردند».

[۱]– مانند امین احمد رازی مؤلّف تذکره هفت اقلیم و آذر مؤلّف آتشکده.

[۱]– الجواهر المضیئه، طبع حیدرآباد، جلد دوم، (صفحه ۱۲۴-۱۲۵) که چون گفتار او به عربی بود، به پارسی ترجمه کرده آمد.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *