مولانا جلال الدین – بدیع الزمان فروزانفر – فصل اول – بهاء الدّين ولد

پدر مولانا محمّد بن[۱] حسین خطیبی است که به بهاء الدّين ولد معروف شده و او را
سلطان العلماء[۲] لقب داده اند و پدر او حسین بن احمد خطیبی[۳] به روایت افلاکی از افاضل
روزگار و علامه زمان بود چنان که رضی الدیّن نیشابوری[۴] در محضر وی تلمذ می کرد و
مشهور چنان است که ما در بهاءالدّين از خاندان خوارزمشاهیان بود ولی معلوم نیست که
به کدام یک از سلاطین آن خاندان انتساب داشت و احمد افلاکی او را دخت علاءالدّين
محمد خوارزمشاه عمّ جلال الدّین خوارزمشاه، و جامی دختر علاءالدّين محمّد بن
خوارزمشاه، و امین احمد رازی وی را دخت علاءالدّين محمّد عمّ سلطان محمّد
خوارزمشاه می پندارد و این اقوال مورد اشکال است چه آن که علاءالدّين محمّد
خوارزمشاه پدر جلال الدّین است نه عمّ او و سلطان تکش جز علاءالدّین محمّد پادشاه
معروف (متوفی ۶۱۷) فرزند دیگر بدین نام و لقب نداشته و نیز جزو فرزندان ایل
ارسلان بن اتسز هیچ کس به لقب و نام علاءالدّین محمّد شناخته نگردیده و مسلّم است که
بهاءالدّین ولد هنگام وفات ۸۵ ساله بود و وفات او به روایت امین احمد رازی در سنۀ
۶۲۸ واقع گردیده و بنابر این ولادت او مصادف بوده است به سال ۵۴۳ و در این تاریخ[۵]
علاءالدّين محمّد خوارزمشاه بوجود نیامده و پدر او تکش خوارزمشاه نیز قدم در عالم
هستی ننهاده بود.

قطع نظر از آن که وصلت محمّد خوارزمشاه با حسین خطیبی که در تاریخ صوفیان و
سایر طبقات نام و نشانی ندارد به هیچ روی درست نمی آید و چون جامی و امین احمد
رازی در شرح حال مولانا به روایات کرامت آمیز دور از حقیقت افلاکی اتّکاء کرده اند،
پس در حقیقت به نظر منبع جدید اقوال آنان را شاهد گفتۀ افلاکی نتوان گرفت ولی
دولتشاه و مؤلف آتشكده که با منابع دیگر سر و کار داشته اند از نسبت بهاءولد به
خوارزمشاهیان به هیچ وجه سخن نرانده و این قضیه را به سکوت گذرانیده اند.
پس مقرر گردید که انتساب بهاءولد به علاالدّين محمّد خوارزمشاه به صحّت مقرون
نیست و اگر اصل قضیه یعنی پیوند حسین خطیبی با خوارزمشاهیان ثابت و مسلّم باشد و
به قدر امکان در روایات افلاکی و دیگران جانب حسن ظنّ مراعات شود باید گفت که
حسین خطیبی با قطب الدّین محمّد بن نوشتکین پدر اتسز (المتوفی سنۀ ۵۲۱) پیوند کرده
و جامی و افلاکی به جهت توافق لقب و نام او با لقب و نام علاءالدّين محمّد بن تکش که در
زندگی پدر قطب الدّین لقب داشته به اشتباه افتاده اند و بر این فرض اشکال مهم ما در تقدیم
ولادت بهاءولد بر ولادت جدّ و پدر و مادر خود مرتفع خواهد گردید.
بهاءولد از اکابر صوفیان بود، خرقة او به روایت آفلاکی به احمد غزالی[۶] می پیوست و
خویش را به امر به معروف و نهی از منکر معروف ساخته و عدۀ بسیاری را با خود همراه کرده
بود و پیوسته مجلس می گفت «و هیچ مجلس نبودی که از سوختگان جان بازی ها نشدی و
جنازه بیرون نیامدی و همیشه نفی مذهب حکمای[۷] فلاسفه و غیره کردی و به متابعت
صاحب شریعت و دین احمدی ترغیب دادی» و خواصّ و عوامّ بدو اقبال داشتند[۸] «و اهل
بلخ او را عظیم معتقد بودند» و آخر اقبال خلق، خوارزمشاه را خائف کرد تا بهاء ولد را به
مهاجرت مجبور ساخت.

—————–

[۱]– این قسمت در همه تذکره ها و روایات هم‌چنین مذکور است الّا در تذکره دولتشاه که در نام و نسب مولانا گوید «و هو محمّد بن الحسن البلخی البکری» و آن نیز بی هیچ شبهتی از روی مسامحه در ذکر نام جدّ به جای نام پدر که در کتب قدما بسیار است و تحریف حسین به حسن در کتابت یا طبع بدین صورت در آمده است.

[۲]– بنا به روایت ولدنامه و مناقب افلاکی عده ای از مفتیان و علماء آن عهد (در روایت افلاکی ۳۰۰ تن) در خواب دیدند که پیغمبر (ص) بهاء ولد را بدین لقب تشریف داد.

[۳]– مادر احمد خطیبی فردوس خاتون دختر شمس الائمه ابوبکر محمّد بن احمد بن ابی سهل یا سهل سرخسیاست که از اکابر علمای حنفیه و ائمه فقهای قرن پنجم بود و تصانیف او مانند اصول الامام و شرح جامع صغیر (تألیف محمّد بن الحسن الشیبانی المتوفی سنه ۱۸۷) و مبسوط که در اوزجند وقتی که به حبس افتاده بود تألیف
کرد، در میان فقها معروف و مشهور است و مادر شمس الائمه خالصه خاتون نام داشت و دختر عبدالله سرخسی است که نسب او را به امام محمّد تقی (ع) می رسانند و همین است معنی سخن افلاکی که از بهاء ولد نقل می کند «خداوندگار من از نسل بزرگ است و پادشاه اصل است و ولایت اوبه اصالت است چه جدّه اش دختر شمس الائمهسرخسی است و گویند شمس الائمه مردی شریف بود و از قبل مادر به امیرالمؤمنین علی مرتضی می رسید« و از روایات افلاکی چنین بر می آید که شمس الائمه از طبقه عرفا و صوفیان بوده چه در روایتی گوید «و همچنان شمس الائمه چند کتب نفیس در هر فن تصنیف کرد که هیچ عالمی مثل او در خواب ندیده بود، بزرگان آن عصر مصلحت چنان دیدند که آن کتب‌ها را آشکار نکنند تا به دست قَنَله انبیا و دجاجله اولیا نیفتد و فتنه واقع نشود» لیکن نسبت تصوّف به شمس الائمه خالی از غرابت نیست، به‌ویژه که کتب او معروف و متقدمان فقها را بر آن اعتماد بسیار است. برای اطلاع از احوال شمس الائمه رجوع شود به الجواهر المضیئه طبع حیدرآباد جلد دوم (صفحه ۲۸-۲۹).

[۴]– رضی الدّین نیشابوری از اجله فقها و علماء قرن ششم به شمار است و او علاوه بر مراتب علم و دانش دارای ذوقی سرشار و طبعی لطیف بود و اشعار نیک می سرود و بیشتر مهارت او در قصیده و قطعه می باشد، قرب دو هزار بیت از اشعار او دیده ام، اکثر قصاید او در مدح آل برهان است، وفاتش در سنه ۵۹۸ واقع گردید. برای شرح حالش

ادامه پاورقی در صفحه بعد f

g ادامه پاورقی از صفحه قبل

رجوع شود به جلد اوّل لباب الالباب طبع لیدن (صفحه ۳۱۹-۲۲۸) و حواشی آقای قزوینی بر همان کتاب (صفحه ۳۴۷-۳۴۸) و جلد اوّل از مجمع الفصحاء طبع ایران (صفحه ۲۳۱-۲۳۳) و کتاب شاهد صادق و مولانا جلال الدّین این بیت رضی الدّین را.

گلی یا سوسنی یا سرو یا ماهی نمیدانم
از این آشفته بیدل چه می خواهی نمی دانم
در دفتر ششم مثنوی موضوع حکایتی لطیف قرار داده که آغازش این است:

اعجمی ترکی سحر آگاه شد
وز خمار خمر مطرب خواه شد
رجوع کنید به دفتر ۶ مثنوی چاپ علاءالدوله (صفحه ۵۹۸) و حکایت تلمّذ رضی الدّین در محضر حسین خطیبی تنها در مناقب افلاکی ذکر شده است.

[۵]- چه تکش خوارزمشاه به سال ۵۹۶ درگذشته و در آن تاریخ به نقل مؤلف حبیب السیر ۵۲ ساله بوده و بدین
جهت باید ولادت او در سنه ۵۴۴ یعنی یک سال پس از تولّد بهاء ولد اتّفاق افتاده باشد.

[۶]– بنا به بعضی روایات بهاء ولد از تربیت یافتگان نجم الدّین کبری است (المقتول ۶۱۸) و سلسله ارادت او به سبب شیخ عمّار یاسر و ابوالنجیب سهروردی به احمد غزالی پیوسته می شود لیکن افلاکی میان بهاء ولد و احمد غزالی، شمس الائمه سرخسی و احمد خطیبی را واسطه قرار داده واین غلط است.

[۷]– در نسخه اصل چنین بود و ظاهراً باید چنین باشد «حکما و فلاسفه».

[۸]– تذکره دولتشاه طبع لیدن (ص ۱۹۳ ).

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *