مولانا جلال الدین – بدیع الزمان فروزانفر – فصل اول – ملاقات مولانا با شیخ عطار

پس از آن که به بهاءولد با خاندان خود بر اثر رنجش خوارزمشاه یا خوف سپاه خونخوار
مغول، شهر بلخ و خویشان را بدرود گفت، قصد حج کرد و به جانب بغداد رهسپار گردید و
چون به نیشابور رسید، وی را با شیخ فریدالدّین عطّار[۱] اتّفاق ملاقات افتاد و به گفتۀ
دولتشاه[۲] شیخ عطّار خود «به دیدن مولانا بهاءالدّین آمد و در آن وقت مولانا جلال الدّین
کوچک بود، شیخ عطّار کتاب اسرارنامه را به هدیه به مولانا جلال الدّین داد و مولانا
بهاءالدّین را گفت زود باشد که این پسر تو آتش در سوختگان عالم زند» و دیگران هم این
داستان را کم و بیش ذکر کرده و گفته اند[۳] که مولانا پیوسته اسرارنامه را با خود داشتی.
شیخ فریدالدّین عطّار از تربیت یافتگان نجم الدّین کبری و مجدالدّین بغدادی بود و
بهاءولد هم چنان که گذشت با این سلسله پیوند داشت و یکی از اعاظم طریقۀ کبراویه به
شمار می رفت و رفتن شیخ عطّار به دیدن وی نظر به وحدت مسلک، ممکن است حقیقت
داشته باشد و زندگانی شیخ عطّار[۴] هم تا سال ۶۱۸ مسلّم است و به جهات تاریخی نیز در
این قضیه اشکالی نیست.
لیکن بنا به گفتۀ تذکره نویسان در تاریخ مهاجرت بهاءولد یعنی سنۀ ۶۱۰ در قسمت
اخیر داستان و دادن اسرارنامه به مولانا که در آن موقع شش ساله بود، تا حدّی تردید
دست می دهد و به حسب روایت حمدالله مستوفی و فحوای ولدنامه در تاریخ هجرت
بهاءولد یعنی حدود سنۀ ۶۱۸ آن گاه که مولوی چهاردهمین مرحلۀ زندگانی را پیموده بود
این تردید هم باقی نمی ماند و توجّه مولانا به اسرارنامه و اقتباس[۵] چند حکایت از
حکایات آن کتاب در ضمن مثنوی این ادعا را تأیید تواند کرد. هر چند ممکن است
اقتباس همان حکایات سبب وضع این روایت و تمهید مقدّمه برای اثبات کرامت عطّار و
نظر مشایخ به مولانا شده باشد و این قصّه در مثنوی ولدی و نیز در مناقب العارفین با این
که افلاکی در این گونه روایات نظر مخصوص دارد ذکر نشده و از آن روی می توان در
صحّت آن تردید کرد.
برخی از متأخرین[۶] از این مرحله پای برتر نهاده و گفته اند که مولانا در ایّام جوانی به
خدمت عطّار رسید و از جمله محارم اسرار او شد و پس از آن ملازمت سنایی اختیار کرد
و چون مسلّم است که سنایی به سال ۵۴۵ یعنی پنجاه و نه سال پیش از ولادت مولانا
وفات یافت پس بطلان جزو اخیر روایت واضح است و این که گفته اند مولانا از محارم
اسرار عطّار شد از روی داستان سابق و بخشیدن اسرارنامه ساخته شده است.
——————-

[۱]– برای اطلاع صحیح از احوال و آثار او به مقدمه ای که استاد علامه آقای قزوینی بر تذکره الاولیاء، طبع لیدن نوشته اند مراجعه کنید.

[۲]– تذکره دولتشاه، طبع لیدن (صفحه ۱۹۳).

[۳]– جامی در نفحات الانس.

[۴]– رجوع شود به مقدمه استاد علامه آقای قزوینی بر تذکره الاولیاء که از این بیت عطّار:

این چنین گفته است نجم الدّین ما
آن که بوده در جهان از اولیا

به دلالت فعل «بوده» بر زمان بعید، زندگانی او را پس از شهادت نجم الدّین کبری (سنه ۶۱۸) محقق شمرده اند.

[۵]– یکی حکایت بازرگان است که به هندوستان سفر می کرد و خواهش طوطی از وی (مثنوی، دفتر اول، چاپ علاءالدوله، صفحه ۴۱-۴۸) و دیگر حکایت بازِ شاه که به خانه پیرزن افتاد (مثنوی، دفتر دوم، صفحه ۱۱۲) و سوم حکایت شکوه پشه از جور باد به سلیمان (مثنوی، دفتر سوم، صفحه۳۱۵-۳۱۶ ) که این هر سه از اسرارنامه
اقتباس شده است.

[۶]– روضات الجنات، مجلد چهارم، طبع ایران (صفحه ۱۹۸).

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *