مولانا جلال الدین – بدیع الزمان فروزانفر – فصل اول – بهاءولد در بغداد
به روایت جامی[۱] وقتی که بهاءولد به بغداد درآمد «جمعی پرسیدند که اینان چه طایفه اند
و از کجا می آیند و به کجا می روند، مولانا بهاءالدّین فرمود که من الله و الى الله و لاقوة الا بالله،
این سخن را به خدمت شیخ شهاب الدّین سهروردی[۲] رسانیدند، فرمود که ما هذا الّا بهاءالدّين
البلخی و خدمت شیخ استقبال کرد. چون برابر مولانا رسید، از استر فرود آمد و زانوی
مولانا را بوسید و به جانب خانقاه استدعا کرد، مولانا گفت موالی را مدرسه مناسب تر
است، در مستنصریه نزول کرد و خدمت شیخ به دست خود موزۀ وی را کشید، روز سیّم
عزیمت مکۀ مبارکه نمودند» و این روایت با گفته افلاکی چندان تفاوت ندارد، جز آن که
افلاکی گوید خليفه سه هزار دینار مصری بفرستاد و بهاءولد رد کرد که حرام و مشکوک
است و خلیفه مدمن مدام روی او را نشاید دیدن و در مقام او مقيم شدن و در مجلس تذكير
خليفه حاضر بود و بهاءولد به وی طعن ها زد و از هجوم مغول و انقراض خلافت بنی عباس
آگاهی داد.
و قطع نظر از عدم امکان تعرّض بهاءولد به خلیفه و اخبار از انقراض خلافت، با اندک
تأمل در تاریخ حرکت بهاء ولد (۶۱۸) روشن می گردد که جامی و افلاکی در ورود بهاءولد
به مدرسۀ مستنصريه به غلط رفته اند.
—————-
[۱]– نفحات الانس.
[۲]– شیخ شهاب الدّین ابوحفص عمر بن محمّد بن عبدالله السهروردی (۵۳۹-۶۳۲) از اکابر صوفیه به شمار است. کتاب عوارف المعارف و رشف النصایح و اعلام التقی تألیف کرده و همو مراد شیخ سعدی است درین بیت معروف:
مرا شیخ دانای مرشد شهاب
دو اندرز فرمود برروی آب
و او علاوه بر مقامات معنوی نزد خلفا و شهریاران عهد خویش حرمتی عظیم داشت و در کارهای مهم وساطت و سفارت میکرد.برای اطلاع از احوال او رجوع کنید به الحوادث الجامعه، طبع بغداد (صفحه ۸۴-۷۵) و نفحات الانس.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!