مولانا جلال الدین – بدیع الزمان فروزانفر – فصل اول – مدرسه مستنصريه

مدرسه مستنصريه منسوب است به المستنصر بالله ابوجعفر منصور بن الظاهر خلیفۀ
عباسی (۶۲۴-۶۴۰) که مطابق روایت ابن الفوطي[۱] بنای آن به امر مستنصر در سنۀ ۶۲۵
آغاز گردید و به سال ۶۳۱ انجام یافت و مقرر گشت[۲] که از هریک از مذاهب چهارگانه
(مالکی، حنفی، شافعی، حنبلی) شصت و دو تن به تحصیل فقه مشغول باشند و از این روی
محصلین فقه در آن مدسه ۲۴۸ تن بوده اند، و برای هر دسته مدرس و معید معین شد و در
دارالحدیث هم ده تن به قرائت حدیث در روزهای شنبه و دوشنبه و پنجشنبه اشتغال
داشتند و علاوه بر اینها، مدرسه دارای مکتب خانه نیز بود و علم حساب و طب نیز
خوانده می شد و تعهّد مرضی هم از وظایف مدرس طبّ به شمار می رفت و امور معاش
محصّلین مدرسه از هر جهت منظم بوده و علاوه بر ماهیانه کلیۀ لوازم معاش روزانه
بدیشان می رسید.
کتابخانۀ آن مدرسه هم کتب بسیار داشت که به خوبی ترتیب یافته بود و کتابدار و
دستیاران وی نیز مشاهره وافی داشتند و اثیرالدّین اومانی در صفت بغداد قصیدهای سروده
و در وصف مستنصريه گفته است:
صحن مستنصریش بنگر اگر می خواهی
که به دنیی دوم جنت مأوی بینی

پس ببین منظرۀ بارگهش تا ز شرف
گنبدی برشده تا گلشن جوزا بینی

دیده و دل شودت روشن ازو بس که چو شمع
گشته در سیم و زرش غرق سراپا بینی

طاق او را که نهد وسمه بر ابروی هلال
برده در منزلتش صرفه زعوّا بینی

در و دیوار وی ار بنگری از غایت لطف
روشن امروز در او صورت فردا بینی

شب و روز از پی تکرار و اعادت در وی
عقل را همچو صدا حاکی آوا بینی

عقل کلّ را شده بر طاق نهاده زعلوم
در کتب خانۀ او جمله سخن ها بینی

و چون مدرسه مستنصريه به سال ۶۳۱ تمام شده و ورود بهاءولد به بغداد در سنۀ ۶۱۸
و درست ۱۳ سال قبل از اتمام بنای مدرسه به وقوع پیوسته (بلکه به روایت افلاکی در آن
تاریخ بهاءولد زندگانی را بدرود گفته بود)، پس ورود وی به مدرسه مستنصريه محال و
گفتۀ جامی و افلاکی غلط است و در ولدنامه و تذكرة دولتشاه قصّۀ مسافرت بهاءولد به
بغداد دیده نمی شود.
بهاءولد بیش از سه روز در بغداد اقامت گزید و چهارم روز به عزیمت حج بار سفر
بست و چون از مناسک حج بپرداخت، در بازگشت به طرف شام روانه گردید و مدّت
نامعلومی هم در آن نواحی به سر می برد، و به روایت جامی بعد از انجام حج به ارزنجان
رفت و چهار سال تمام در آن شهر مقیم بود، ملک ارزنجان در آن تاریخ محل حکمرانی آل
منکوجک بود که برخی از ایشان به دوستی علم و جانب داری دانشمندان شهرت یافته و
در صفحات تاریخ نام خود را به یادگار گذارده اند و از دیرباز شعرا و علما بدیشان توجّه
داشته و در ستایش آنان اشعار سروده و به نامشان کتبی به رشته تألیف کشیده اند و ملک
ارزنجان در این سال ها به وجود مشهورترین شهریاران این دودمان فخرالدّین بهرامشاه،
آراسته شده بود.
————–

[۱]– کمال الدّین ابوالفضل عبدالرّزاق بن احمد معروف به ابن الفوطی (۶۴۲ – ۷۲۳) ازعلما ومورّخین قرن هفتم
است که فنون حکمت را نزد خوجه نصیر طوسی(۵۹۷-۶۷۲) تحصیل کرده است و مدّت ده سال مباشرت
کتابخانه رصد مراغه بدو مفوّض بوده است..کتاب الحوادث الجامعه که متضمّن حوادث تاریخی قرن هفتم هجری می‌باشد از آثار اوست.

[۲]– الحوادث الجامعه، طبع بغداد (صفحه ۵۳-۵۹)

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *