مولوینامه – جلد اول – فصل چهارم: ابوعلی سینا و امام فخرالدین رازی در تصوف و عرفان
اتفاقاً شیخ رئیس ابوعلی سینا بزرگترین فیلسوف اسلامی است که درصدد جمع و توفیق مابین فلسفه و عرفان برآمد؛ و سه فصل یعنی سه نمط مهم هشتم تا دهم آخر کتاب اشارات را که منقحترین مؤلفات فلسفی اوست به همین منظور اختصاص داد که مسائل عرفانی و رسم و راه عرفا را در سیر و سلوک طریق حقتعالی، از قبیل ریاضتهای شاقه؛ و همچنین کشف و شهود و صدور معجزات و کرامات و خرق عادات را با مبانی و اصول عقلی فلسفی اثبات کند؛ و مخصوصاً نمط تاسع را که در مباحث قبل هم از آن نام بردیم و مطالبی نقل کردیم به عنوان «فی مقامات العارفین» ممتاز و مشخص نموده است.
جماعت اخوان صفا که سرگذشت مفصل دلکشی دارند، نیز در این راه تلاش مینمودند که فلسفه و عقل را با دین و مذهب سازش بدهند.
امام فخرالدین رازی که اعجوبۀ جدل و بحث و مناظره بود، و در ایجاد شک و تردید حتی در قضایای بدیهی دستی توانا داشت؛ و بدین سبب او را «امام المشککین» لقب دادهاند، باوجود اینکه شرح اشاراتش مملو از شکوک و اعتراضات بر شیخ است؛ و بدین سبب بعضی آن را «جرح» به جای «شرح» خواندهاند؛ باز در آن بخش از اشارات که مربوط به مسائل عرفانی و مقامات عارفان است از تعریف و تمجید و تحسین بلیغ خودداری نمیکند و شیخ را در این ابتکار میستاید.
در رسالۀ «لباب الاشارات» نیز که تلخیص و تنقیح متن اشارات است در ذیل «النمط التاسع فی مقامات العارفین» مینویسد «هذا الباب لا یقبل الانتخاب لانه فی غایة الحسن و ما هو محاسن شیء کله حسن»
به علاوه در پارهای از مؤلفات دیگرش مانند تفسیر کبیر و اسرار التنزیل و المطالب العالیة احیاناً متمایل به جماعت صوفیه شده و طریقۀ آن طایفه را که براساس تهذیب باطن و کشف و شهود مبتنی است در توحید و خداشناسی و درک حقایق ربوبی بر عقلیات فلاسفه و متکلمان ترجیح داده است.
داستان ملاقات و مکاتبۀ «شیخ ابوعلی سینا» با صوفی نامدار معاصرش شیخ ابوسعید ابوالخیر متوفی ۴۴۰ ه.ق؛ و اینکه گفت ما از دانسته میگوییم و شیخ ابوسعید از دیده؛ یعنی آنچه ما با عقل و قیاسات برهانی درک میکنیم شیخ در مکاشفه و شهود میبیند، در کتاب اسرارالتوحید و کشکول شیخ بهائی و مآخذ دیگر معروف و مشهور است.
با اینهمه چون شیخ ابوعلی و امام فخرالدین هر دو سخت پایبند علوم و معارف خود بودند؛ و در وادی عشق و عرفان که اولین منزلش تخلیه و تجلیه و شستوشوی باطن از غرور دانشهای درسی است قدم سعی و عمل نگذاشتند؛ و آنچه احیاناً دربارۀ تمجید و تعریف عرفا و صوفیه؛ و تحسین طریقۀ آن طایفه در ذوق و مکاشفه گفتهاند باز منبعث از همان عقل بحثی استدلالی است، مولوی ایشان را در آن وادی بیگانه و نامحرم خوانده است.
این حکایت را شیخ عبد الوهاب شعرانی شافعی صوفی معروف قرن دهم هجری متوفی ۹۳۷ ه.ق در کتاب ارشادالطالبین آورده است که امام فخرالدین رازی را این هوس در دل آمد که به سالکان طریقت و اهل ذکر و ریاضت بپیوندد؛ دست طلب به دامن صوفی بزرگ معاصرش شیخ نجم الدین کبری متوفی ۶۱۸ ه.ق زد.
شیخ بدو گفت که در نخستین منزل شرط است که از پیرایۀ علوم ظاهری چشم بپوشی؛ و تو طاقت این مفارقت را نداری.
امام فخرالدین بر طلب افزود؛ شیخ او را به خلوت نشاند؛ و آزمایش را با تصرف روحانی چنان نمود که حالی نقش علوم اکتسابی از لوح حافظۀ امام زدوده شد؛ ناگهان فریاد برآورد و استغاثه کرد که طاقت این حالت را ندارم؛ شیخ او را از خلوت بیرون کرد و به وضع و حال سابقش عودت داد.[۱]
***
حقیر گوید بر فرض که آن حکایت هم واقعیت نداشته باشد؛ باری این امر مسلم و محقق است که دست از آموختهها و اندوختههای علمی شستن؛ و تمام سرمایۀ دارایی و افتخارات تحصیلی خود را دور ریختن؛ و از تنگنای غرور محفوظات، و دایرۀ محدود عقل بحثی درسی بیرون آمدن، چندان صعب و دشوار است، که در مثل میتوان گفت از حالت نزع و جان کندن و وداع حیات و خواستههای مال و منال دنیوی گفتن هم سختتر و پرمشقتتر است؛ و بدین سبب گفتهاند که آخرین عقبهیی که انسان در مرگ و حالت احتضار طی میکند، جدا شدن از محفوظات علمی است و این حالت از گسیختن بند هر علاقهیی بیشتر او را رنج میدهند.
باز هم گفتهایم که ریشۀ آن همه غرور و علاقه را کندن؛ و از این قبیل مصائب و آلام نجات یافتن جز با نیروی عرفان و ایمان صادق و بدون مدد عشق عافیتسوز ممکن نیست «سوزنی باید کز پای برآرد خاری».
[۱] هدیة الاحباب حاج شیخ عباس قمی.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!