مولوینامه – جلد اول – فصل چهارم: داستان حل مشکل مثنوی به وسیلۀ احضار ارواح
مبحث فوق را به داستانی ختم میکنم که حاکی از کثرت عشق و علاقۀ فضلا و ادبای ماست به حل مشکل مورد بحث؛ چندانکه جمعی از اکابر اهل فضل و ادب دارالعلم شیراز که از آن جمله شاعر خوشنویس عارف نامدار آن زمان وصال شیرازی متوفی ۱۱۶۲ ه.ق؛ و نواب آقا علی اکبر بسمل مؤلف تذکرۀ دلگشا؛ و برادرش ملا لطف علی مدرس؛ و مرحوم حاج محمد حسن و حاج آقا محمد منور علی شاه متوفی ۱۳۰۱ ه.ق و برادر او حاج محمد حسین بودهاند رحمة الله علیهم اجمعین؛ برای حل آن مشکل دست به دامن غیب بینی و احضار ارواح شدند؛ و به وسیلۀ شخصی به نام ملا فرزی که آن ایام در فن تسخیرات معروف و مسلم بوده است؛ به اعتقاد خودشان روح مولوی را احضار کردند و رفع اشکال را از خود او خواستند؛ و او خود «گنده» را با فتح گاف خواند.
عجب است که میگویند تمام بیت را هم موافق روایت مشهور خوانده بود
عقل اول راند بر عقل دوم/ ماهی از سر گنده گردد نی ز دُم[۱]
[۱] مأخذ داستان فوق نوشتۀ «طرایق الحقائق» است که به روایت موثق خویش حکایت میکند به شرحی که خلاصهاش این است: مدتی بود که در انجمنها و مجامع ادبی دارالعلم شیراز مابین فضلا و ارباب شعر و ادب بر سر شعر مولوی و اینکه کلمۀ «گنده» را به فتح یا به ضم بخوانند مباحثه و مشاجره میرفت؛ چنانکه از باب مثال «نواب آقا علی اکبر بسمل» اصراری داشت که باید «گنده» به ضم گاف بخوانیم؛ و میگفت که مقصود مولوی این است که ماهی از سر بزرگ میشود؛ و نی [=قصب] از طرف دنباله و ساق؛ و در مقابل او «آقا لطف علی مدرس» پافشاری مینمود که صحیح «گنده» به فتح است، به این معنی که چنانکه مسلم است ماهی از طرف سر گندیده میشود، نه از طرف دم. فضلای شیراز برای حل این اشکال انجمنها فراهم میآوردند و به بحث و مناظره میپرداختند؛ تا آنکه عاقبت بر این رأی مصمم شدند که به وسیلۀ «ملا فرزی» که در فن تسخیر جن و احضار ارواح شهرت داشته است، روح مولوی را احضار و مشکل را از خود او سؤال کنند؛ سؤال را هم محرمانه بنویسند و در محلی بگذارند که خود «ملا فرزی» هم از مقصد و مقصود ایشان مطلع نشود. پس به آن منظور مجمعی از فضلای مذکور در متن، به علاوۀ یکی دو نفر دیگر در خلوتخانۀ حاجی محمد حسن تشکیل جلسه دادند و سؤال را پنهانی از «ملا فرزی» نوشته زیر مسند او گذاشتند.
وی عبا بر سر کشیده حالت مراقبه به خود گرفت؛ و پس از چندی گفت شخصی بسیار مجلل عظیم نورانی حاضر شده است و این شعر را میخواند. پس تمام بیت را چنانکه گفتی کلمه به کلمه از آن موجود روحانی بر وی القاء میشده است، آهسته و شمرده و صریح و واضح با روایت «گنده» به فتح گاف بر آن جمع فروخواند. صاحب طرایق الحقائق پس از حکایت فوق فصلی مخصوص دربارۀ احضار ارواح و مشکلات علمی این مسئله نوشته است که خالی از تحقیق نیست و الله العالم بحقایق الامور و الاحوال. علاوه میکنم که آن قبیل پژوهشها و پیجوییهای ادبی که از فضلای شیراز نقل شد در زمان ما نیز در مجالس و محافل ادبی بسیار اتفاق افتاده است و من خود در اصفهان و طهران شاهد چندین فقره از این نوع ماجراها بوده؛ و گاه دیدهام که چون اطراف دعوی همه اهل علم و سواد و آشنا با درس و بحث نبودند، و روح ایشان پرورش نقض و ابرام، و احتمال رد و جواب، و شایستگی مذاکره و مناظرۀ علمی و ادبی را نداشت؛ کار به مجادله و مکابره میکشید؛ چندانکه مورث عداوت و کینه و به غضاء میگردید؛ اتفاقاً در بعض این مجامع برای اینکه انتساب بعضی غزلیات شیخ سعدی و خواجه حافظ مورد تردید بود متوسل به احضار ارواح نیز شدند و وقایع مضحک پیش آمد که به سبب ضیق مجال از نقل آن خودداری میکنم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!