مولوینامه – جلد اول – فصل چهارم: اولیا منت خدمت نمیکشند، باید منت ایشان کشیدن و با ادب خدمت کردن
۷- هرچند فیضبخشی، ذاتی اولیا و انبیاست و بر هرکس بیدریغ و بدون توقع سود و عوض فیض میبخشند؛ ولیکن وظیفۀ طالب حقیقی این است که در حضور اهل دل در هر حال ادب نگاه دارد، و منت ایشان بکشد و به جان و دل ایشان را خدمت کند؛ و آن طایفه چندان مناعت و استغنای طبع دارند که هر خدمتی را نمیپذیرند؛ و در مقابل هر نعمتی که از خلق برسد زیر بار منت نمیروند.
این رَسولان ضَمیر رازگو/ مُستمع خواهند اسرافیلخو
نَخوَتی دارند و کِبری چون شَهان/ بندگی خواهند از اهل جهان
تا ادبهاشان به جاگه نآوَری/ از رسالتشان چگونه برخوری
کی رسانند آن امانت را به تو/ تا نباشی پیششان راکِع دوتو
هر ادبشان کی همیآید پَسند/ کآمدند ایشان ز ایوان بلند
نی گدایانند کز هر خدمتی/ از تو دارند ای مُزَوّر مِنتی
در دفتر سوم در داستان انبیا و دعوت خلق که انبیا را «طبیبان الهی» خوانده است میگوید:
چون طبیبان را نگه دارید دل/ خود ببینید و شوید از خود خَجِل
دفع این کوری به دست خلق نیست/ لیک اِکرام طبیبان از هُدی است
این طبیبان را به جان بنده شوید/ تا به مُشک و عَنبَر آکنده شوید
و در دفتر دوم ضمن داستان ابراهیم ادهم گفته است:
دل نِگه دارید ای بیحاصلان/ در حُضور حضرت صاحبدلان
پیش اهل تَن، ادب بر ظاهر است/ که خدا ز ایشان، نهان را ساتِر است
پیش اهل دل ادب بر باطن است/ زانکه دلشان بر سَرایر فاطِن است
تو به عکسی، پیش کوران بهر جاه/ با حُضور آیی نشینی پایگاه
پیش بینایان کُنی تَرک ادب/ نار شهوت را از آن گشتی حَطَب
توضیحاً آنچه در این خصیصه گفتیم با خوی فیضبخشی و کرم ذاتی مردان خدا که در خصیصۀ قبل گفته شد منافات ندارد؛ زیرا که فیضبخشی عمومی بهمنزلۀ بار عام و صلای همگانی است؛ و خصوصیتی که اینجا ذکر کردیم به زم خاص و محفل دوستگانی است.
مولوی خود متوجه این نکته بوده؛ و بدین سبب در دنبالۀ ابیات فوق بر سر وظیفۀ تبلیغ رسالت و کرم و بخشش عام رسولان و دیگر رهبران الهی رفته و گفته است:
لیک با بیرَغبَتیهای ضمیر/ صَدقۀ سلطان بیفشان وا مگیر
اسب خود را ای رسول آسمان/ در مَلولان منگر و، اندر جهان
«جهان» اینجا فعل امر است از «جهاندن» و «جهانیدن»
فَرُخ آن تُرکی که استیزه نهد/ اسبش اندر خندق آتش جهد
گرم گرداند فَرَس را آنچنان/ که کُند آهنگ اوج آسمان
چشم را از غیر و غیرت دوخته/ همچو آتش خشک و تَر را سوخته
گر پشیمانی بر او عَیبی کُند/ آتش اول در پشیمانی زند
خود پشیمانی نروید از عَدَم/ چون ببیند گرمی صاحبقَدَم
یعنی آنکه دارای غریزۀ جود و بخشندگی و کرم ذاتی است، هرگز از عطا و بخشش پشیمان نمیشود؛ و چون اولیا بخشندۀ کریم و فیاض مطلقاند، و توقع اجر و پاداش از خلق ندارند، هر قدر هم در مقابل نعمتهای خود انکار و ناسپاسی ببینند، حالت تأسف و ندامت به ایشان دست نمیدهد، و از کردههای خود پشیمان نمیشوند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!