مولوینامه – جلد اول – فصل سوم: عقاید و افکار کلامی و فلسفی مولوی – تفسیر جف القلم بما هو کائن
مولوی در تفسیر حدیث معروف «جفّالقلم بما هو کائن الی یوم الدّین» در چند موضع از مثنوی تحقیقات عمیق دارد که با استنباط دیگران متفاوت است.
وی میگوید معنی جف القلم این نیست که خوب و بد و زشت و زیبا همه یکسان است؛ هرچه خوبی کنی باز بدی خواهی دید وقتیکه که بد بر تو رفته باشد؛ و هر قدر بدی کنی نیکی خواهی دید چون قلم نیک بر تو رفته باشد. بلکه مراد ظهور آثار و خواص ذاتی افعال و اشیاء است و معنی جف القلم این است که اگر خوبی کنی پاداش خوب خواهی دید و اگر بدی کنی جزای بد خواهی دید؛ و بالجمله منظور این است که از هر چیزی خاصیت ذاتی آن چیز را باید انتظار داشت، و معنی جف القلم همین است که بر هر فعلی آثار و خواص ذاتی آن فعل مترتب میشود.
مولوی میگوید یکی از لوازم جفالقلم به تفسیری که عوام از آن میکنند این است که مثلاً خداوند همه کارها را مقدر و منظم کرده و آسوده و راحت در جای خود نشسته است و احوال مخلوقات را تماشا میکند، این طایفه در حقیقت میگویند «یدُ الله مَغْلُولَةٌ».
تو رَوا داری رَوا باشد که حق/ همچو مَعزول آید از حُکم سَبَق
من چند فقره از گفتههای مولوی را که از مجلد پنجم و ششم به خاطر داشته و یادداشت کردهام برای شما نقل میکنم:
***
معنی جَفَّالقَلَم کی این بُوَد/ که جفاها با وفا یکسان شود
بل جفا را هم جفا جفالقلم/ وان وفا را هم وفا جفالقلم
***
همچنین تأویل قَد جَفَّالقَلَم/ بهر تَحریض است بر شُغل اَهَم
پس قلم بنوشت که هر کار را/ لایق آنست تاثیر و جزا
کژروی، جَفالقلم کژ آیدت/ راستی آری، سعادت زایدت
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!