مولوینامه – جلد دوم – فصل چهارم: ترجیح بدون مرجح به عقیدۀ متکلمان اشعری و معتزلی
باز متکلمان اشعری برای تفصی و خلاص شدن از آن نوع اشکالها که در ربط حادث به قدیم گفته شد، ترجیح به لا مرجح را جایز میدانند؛ یعنی میگویند علت تخصیص هر حادثی به وقت و روز و ساعت معین منوط به علل رجحانی نیست بلکه فقط موقوف بر ارادۀ خداوند است لاغیر؛ یعنی خداوند هر طور که بخواهد و مشیت او اقتضا کند میتواند هر حادثی را هر وقتی ایجاد کند نه اینکه مشروط و وابسته به حوادث دیگر و مرهون زمان و موقع خاص باشد.
متکلمان معتزلی در اعتراض به اشاعره میگویند که گفتوگو بر سر تعلق ارادۀ الهی است که قدیم یا حادث باشد؛ اگر قدیم باشد لازم آید که امر حادث نیز در قدیم موجود شده باشد؛ و اگر تعلق حادث باشد مستلزم آن است که حدوث در ذات واجب قدیم راه پیدا کند تعالی شأنه و تقدس!
خود معتزله هم مرجح حدوث را، علم واجبالوجود به اصلح احوال و اوقات گفتهاند، که آن هم از نظر علمی خالی از اشکال نیست؛ چرا که مستلزم انقطاع فیض و امساک جود فیاض ازلی خواهد بود.
گروهی از متکلمان اصل زمان را امر موهوم دانسته و از این جهت گفتهاند که قبل از وجود حادث موقت یعنی حادث امروزی مثلا، زمانی وجود نداشته است تا اختصاص حدوث به وقت حاضر مستلزم ترجیح بلا مرجح باشد.
خواجۀ طوسی در تجرید میگوید «و اختص الحدوث بوقته اذ لا وقت قبله»
شاید منظور خواجه اشاره به همان زمان موهوم باشد؛ و ممکن است منظورش اشاره به عقیدۀ ابوالقاسم کعبی بلخی متکلم معتزلی معروف باشد. متوفّی ۳۱۷ هجری ه.ق که نفس وقت و ساعت را مرجّح حدوث میشمارد؛ چنانکه در قبل روز دوشنبه ذاتاً بعد از یکشنبه و قبل از سهشنبه است.
حاجی سبزواری در منظومۀ حکمت به همین عقیدۀ کعبی نظر داشته که گفته است
مرجح الحدوث ذات الوقت اذ/ لا وقت قبله و ذا الکعبی اتخذ[۱]
توضیحاً «زمان موهوم» به دو اصطلاح گفته میشود، یکی آنکه وهم و پندار صرف باشد بدون منشأ انتزاع؛ دیگر آنکه از بقاء وجود و دوام ذات باریتعالی انتزاع شده باشد؛ که به این اصطلاح همزمان وجود مستقل خارجی ندارد بلکه امر متوهم ذهنی است منتزع از بقاء و دوام ذات واجبالوجود تعالی شأنه؛ و این خود یکی از عقاید متکلمان اشعری است[۲].
***
کسانی که معتقد به حرکت جوهریاند هم در ربط حادث به قدیم متوسل به حرکت دائمی افلاک شده و برای حل آن مشکل وجود فلک و حرکت وضعی همیشگی آن را لازم ضروری شمردهاند؛ نهایت اینکه برای رعایت دو جنبۀ ثبات و تجدد، طبیعت فلکی را که حافظ زمان است مورد توجه قرار دادهاند نه حرکت وضعی دوری جرم فلک را که مورد نظر جمهور فلاسفۀ مشائی بود.
ملاصدرا و پیروان او میگویند طبیعت جوهری فلک، دارای دو جنبۀ ثابت و متجدد است؛ جنبۀ ثابتش وجهۀ قدری است، و به این جهت واسطۀ ارتباط مابین حادث متجدد با ثابت قدیم میشود.
[۱] باید از عیب «اقواء» این بیت اغماض کنیم زیرا که مطالب علمی مخصوصاً فلسفه و منطق را به نظم عربی درآوردن از یک عالم فارسیزبان بسیار دشوار است.
[۲] دربارۀ ابطال زمان موهوم رسالهای ممتع از ملا اسماعیل خواجویی اصفهانی متوفی ۱۱۷۳ ه ق دیدهام که بهترین تألیفات فلسفی اوست.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!