مولوینامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقیدۀ نگارنده در حرکت جوهری و ربط حادث به قدیم
راقم سطور معتقد است که بر فرض اثبات حرکت جوهری، دیگر از جهت ارتباط حادث به قدیم احتیاج به اثبات وجود افلاک نداریم، و در صورت پیروی کردن از عقیدۀ عرفا و حکمای اشراقی، به ناز کشیدن از حرکت فلک و محدد جهات یا طبیعت خامسۀ فلکی که انگیزه و وسیلۀ اثباتش همین نوع التزامات است و برهان قاطع عقلپسندی ندارد، نیازمندی نخواهیم داشت.
وقتی که مشکل ربط حادث به قدیم، با فرض وجود حرکت ذاتی همیشگی حلشدنی باشد، چرا نفس حرکت جوهری را مطمح نظر و مناط حل آن اشکال قرار ندهیم، و همان دو جنبۀ ثبات و تجدد را که در حرکت توسطیۀ وضعی فلک یا در طبیعت خامسۀ فلکیه میگویند، در نفس حرکت ذاتی جوهری نگوییم.
نکتهای را که پیش گفتیم اینجا نیز یادآوری میکنیم که در حرکت جوهری هرگاه تجدد و حرکت و سیلان را، ذاتی موجودات عالم قرار بدهیم، احتیاج به علت دیگر بیرون از نفس ذات عالم نخواهد داشت؛ برحسب قضیۀ مسلم معروف که مکرر بدان اشاره کردهایم «الذاتی لا یعلل و لا یختلف و لا یتخلف».
تحقیق در مسئلۀ تجدد امثال و حرکت جوهری و ربط حادث به قدیم را به همینجا ختم میکنیم و به فصول دیگر میپردازیم و الله الموفق.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!