مولوینامه – جلد دوم – فصل چهارم: طریقۀ متکلمان در حل مشکل ربط حادث به قدیم
در جهت اشکال ارتباط حادث به قدیم، از انفکاک علت و معلول؛ و نیز از تخصیص حادث زمانی به روز و ساعت و وقت معین گفتوگو رفت.
متکلمان اشعری برای تخلص از مشکل این مسئله و نظایر و امثالش که در کتب کلامی به تفصیل مطرح شده است بر این عقیده رفتهاند که اصلاً در عالم جسمانی قائل به علت و معلول نیستند؛ میگویند که در عالم وجود چیزی علت وجود چیز دیگر نمیشود بلکه وجود هر چیزی منوط به مشیت و ارادۀ خاص الهی است لا غیر
به عبارت دیگر اشاعره تخلف معلول را از علت ذاتاً جائز میدانند؛ بلکه اصلاً منکر علت و معلولاند و میگویند اینکه احیاناً میبینید دو چیز متعاقب یکدیگر وجود میگیرد نه از جهت تأثیر علیت بلکه فقط منوط به ارادۀ الهی و عادة الله است، که چیزی را بلافاصله بعد از چیز دیگر که ما آن را علت تامه فرض میکنیم ایجاد میکند؛ نه اینکه وجود سابق ذاتاً مستلزم وجود لاحق شده باشد.
و از روی همین اصل است که در قیاسات عقلی برهانی نیز میگویند که نتیجه دادن قیاس بر سبیل «موافات» و«توافی» است؛ نه به طور «تولید» و علت و معلول که معتزله میگویند؛ و نه به طور «اعداد» که حکما گفتهاند؛ بلکه بدین قرار که عادة الله جاری شده است که چون مقدمات قیاس به درستی تشکیل و تکمیل شد، نتیجۀ آن را حقتعالی برحسب مشیت و ارادۀ خود در فکر ما ایجاد و بر ذهن ما القاء میکند؛ وگرنه ذاتاً هیچ رابطۀ علت و معلول و تولید و اعداد مابین مقدمات و نتیجۀ قیاس وجود ندارد.
توضیحاً مقصود از «تولید» که معتزلیها گفتهاند رابطۀ علت و معلولی است؛ یعنی مقدمات قیاسات برهانی ذاتاً علت مولد نتایج است.
اما «اعداد» که حکما گفتهاند مقصود این است که مقدمات قیاس معداتاند؛ یعنی ترتیب قیاس در فکر انسانی، نفس او را آماده میکند که نتیجۀ قیاس از عالم قدس و مبدأ فیاض الهی بر وی افاضه میشود، همانطور که در افاضۀ صور نوعیه بر مادۀ هیولی مقرر است.
حاجی سبزواری در منظومۀ منطق در مبحث قیاس میگوید:
وهل به تولید او اعداد ثبت/ او بالتوافی عادة الله جرت
و الحق ان فاض من القدس الصور/ و انما اعداده من الفکر
حقیر آن ایام که این مطالب را به درس میخواندم پیش خود میاندیشیدم که از الفاظ و عبارات اعداد و موافات و توافی چون بگذریم و از تغییر کلمات صرفنظر کنیم، روح عقیدۀ حکما با متکلمان اشعری یکی است؛ زیرا هر دو میگویند که نتیجۀ قیاس از عالم قدس اعلی بر روح ما افاضه میشود نه اینکه مقدمۀ صغری و کبرای قیاس برهانی ذاتاً علت حصول نتیجه باشد؛ هنوز هم آن اندیشه از دهن من بیرون نرفته است؟
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!