مولوینامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۷۸ – در هر زمان از میان برگزیدگان الهی فردی که اصلح از همۀ صالحان آن عصر باشد برای رستگاری بشر مبعوث میشود
باز در همان معنی ولایت تکمیلی و پیوند ناقص به کامل که در فصول پیش گفتیم مولوی به تقریر دیگر میگوید:
در هر دوری از ادوار و هر عصری از اعصار ناچار ولیعصر و حجت یزدانی که میزان کفر و ایمان و فیصل حق و باطل است وجود دارد؛ و در هر زمان فردی که اصلح از همۀ صالحان است؛ یعنی آنکس که در آن عصر از همۀ افراد بشر لایقتر و شایستهتر برای گزاردن رسالت و نیابت الهی باشد، از میان برگزیدگان مقرب درگاه خدا برای هدایت و رستگاری و اصلاح امور روحانی بشر مبعوث میشود؛ که دعوت جاهلان و دستگیری گمراهان و تکمیل ناقصان و فعلیت دادن قوای استعدادی نهفتۀ بشر، بر عهدۀ رسالت اوست؛ و همین فرد اصلح مصداق خلیفة الله و حقیقت انسان کامل است که او را از باب اتحاد ظاهر و مظهر و تجلی یا تجسّد لاهوت در ناسوت به منصب خلافت و نیابت الهی اختصاص میدهیم؛ و کسی که به این افراد دسترس داشته باشد در بهشت امن آرمیده و از رنج تحری و قیاس و اجتهاد آسوده است؛ و طریق کمال انسانی و تکلیف روحانی سایر افراد بشر این است که آن فرد اصلح را به پیشوایی برگزینند و او را قبلۀ افعال و اعمال خود قرار بدهند و هیچگاه روی از آن قبله برنگردانند.
در دفتر ششم در ضمن مکالمۀ «دلقک با سید ترمد» میگوید:
[۱] یعنی بر سر توقیع فرمان او سلطان حقیقی «صح» نوشته است.
[۲] کلمۀ «مری» به کسر میم ممالۀ «مراء» به معنی مجادله و مخاصمت و لجبازی کردن است.
[۳] ذاهل یعنی غافل.
[۴] برد بر: خ.
[۵] نیم ساعت روز همراهان: خ.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!