مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: برهان صدر المتألهین در ابطال تناسخ

ملاصدرا در حکمت متعالیه دلیلی خاص بر ابطال تناسخ دارد که مبتنی بر عقاید و آراء فلسفی خود اوست.

خلاصۀ دلیل او این است که نفس تعلق ذاتی به بدن عنصری دارد و مابین آن‌ها ترکیب طبیعی اتحادی است و نفس و بدن هر دو باهم به حرکت جوهری استکمالی از مقام قوه و استعداد به مرتبۀ فعلیت و کمال لایق به حال خود می‌رسند؛ و همۀ نفوس جزوی در همین نشئۀ حیات جسمانی، درجات استکمال را می‌پیمایند خواه به طرف سعادت باشد، یا به جانب شقاوت؛ و هر چیزی که به مقام فعلیت و کمال نوعی خود رسید محال است که دیگربار به مرتبۀ قوه و نقص ذاتی برگشت داشته باشد چنان‌که محال است که حیوان دوباره به صورت نطفه و جنین برگردد و دورۀ تکمیل را از سر گیرد.

پس اگر نفس مستنسخ از بدنی به بدن دیگر حلول کرد؛ خواه در حال نطفه و جنین و خواه برتر از آن باشد، مستلزم این است که از یک طرف که نفس است مرتبۀ فعلیت، و از آن طرف که بدن است مرتبۀ قویت داشته باشد؛ و ترکیب اتحادی طبیعی مابین دو امر که یکی بالقوه و یکی بالفعل باشد محال است؛ و از قواعد مسلم حکمت است که گویند حکم هریک از دو طرف اتحاد، حکم آن دیگر است.

***

راقم سطور گوید که برهان صدر المتالهین چنان‌که اشاره شد مبتنی بر سه مقدمه است که در جزو آراء و عقاید خاص خود اوست؛ یکی حرکت جوهریه؛ دیگر این‌که نفس ناطقۀ انسانی جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء است. سوم این‌که مابین بدن عنصری و نفس علوی ترکیب طبیعی اتحادی است؛ و بدن طبیعی ظل نفس مجرد ملکوتی است.

پیداست که اگر به این مبانی خلل برسد و یکی از مقدمات یا پایه‌های برهان سست باشد، اساس استدلال مختل و منهدم خواهد گردید و چه بسا از ارباب حکمت و فلسفه که به هیچ‌کدام از آن سه مقدمه معتقد نیستند؛ و از این جهت دلیل ملاصدرا نیز برهان مسلمی نیست که مورد اتفاق و پسند همه و لاقل اکثر فلاسفه باشد؛ اما برای کسی که آن اصول را پذیرفته باشد بهترین دلیل است.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *