مولوینامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۹۵ – دلیل بطلان تناسخ
یکی از دلایل عمدۀ معروف حکما و متکلمان در ابطال تناسخ این است که بدن عنصری چون استعداد و قابلیت تعلق نفس پیدا کرد، از مبدأ فیاض به او افاضۀ نفس میشود؛ و هر بدنی دارای خصوصیات و مقتضیاتی است که نفس جزوی متناسب با همان خواص بدو تعلق میگیرد. پس اگر نفس مستنسخ نیز به همین بدن تعلق گرفت، لازم آید که دو نفس به یک بدن تعلق گرفته باشد، و تعلق دو نفس به یک بدن محال است؛ چرا که تشخص بدن در جمیع اوضاع و احوالی که بر وی عارض میشود وابسته به نفس است و اگر نفس دو بودی بدن نیز بایستی که دو بودی؛ و هرکس به غریزه و وجدان ذاتی خود درمییابد که یکی است نه دوتا.
اما دلیل فوق به نظر حقیر از این جهت مخدوش است که ممکن است اهل تناسخ بگویند دو نفس درآنواحد تعلق به یک بدن نمیگیرد؛ بلکه پس از مفارقت نفس اول از بدن، نفس دوم که با نفس اول از جهت خصوصیات روحانی متناسب و همسان باشد بدان بدن منتقل میشود.
وانگهی ممکن است بگویند که انتقال نفس از بدنی به بدن دیگر اصلاً در حال انعقاد و تطور نطفه و حصول استعداد افاضۀ نفس، اتفاق میافتد، نه در وقتی که به مقام فعلیت رسیده و در تحت تدبیر و اشتغال نفس واقع شده باشد؛ و به عبارت دیگر نفس بعد از مفارقت از بدن خود به بدن شخص زنده یا قالب مردۀ دیگر منتقل نمیشود؛ بلکه به جنین تعلق میگیرد که قابل افاضۀ نفخ روح شده باشد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!