مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۱۴ – تعریف فصاحت و بلاغت، و حد اعلای آن در مثنوی شریف

کسانی که فصاحت و بلاغت فارسی را در فخامت و جزالت شعر خراسانی، یا ظرافت و نازک‌خیالی سبک هندی محصور می‌کنند؛ و نظم و نثری را که مصنوع و ملمع و انباشته از الفاظ غریب و صنایع بدیع نباشد، لقب «سخن ادبی» نمی‌دهند، حقیقت امر را درنیافته و در این وادی گمراه و سخت در اشتباه‌اند!

چون در این کتاب که موضوعش بیان افکار و عقاید مولوی است؛ جای تحقیق و شرح و بسط آن قبیل مسائل کلی ادبی نیست؛ همین اندازه سربسته و مختصر می‌گویم.

فصاحت و بلاغت یک امر ثابت غیر قابل تغییر نیست؛ بلکه بر حسب اختلاف زمان و مکان و محیط و موضوع بحث و اصناف و طبقات عوام و خواص، تفاوت پیدا می‌کند.

بلاغت و سخندانی در قوۀ تفهیم و حسن تقریر است؛ به این معنی که گوینده تمام مراد و کنه ضمیر خود را با الفاظ خوش‌رسا و تمام‌اندام و معانی نغز رنگین که مناسب حال و درخور مقام باشد؛ و ناچار برحسب اختلاف مواضع و مقتضیات، فرق خواهد داشت؛ در روح مستمع رسوخ بدهد، چنان‌که موجب تغییر حال او گردد، یعنی بر وفق مراد و مقصد گوینده، احوال مختلف و اخلاق متغیر؛ از قبض و بسط، غم و شادی، خشم و رحمت، عفو و انتقام عطوفت و خشونت، بخل و جود، شجاعت و جبن، مدح و ذم، نرمی و درشتی، مسامحه و لجاج، محبت و عداوت، و امثال آن بر شنونده دست دهد.

بدیهی است که اگر با معانی خطابی، الفاظ سختۀ فصیح و جمله‌های کوتاه پرمغز بلیغ ادبی هم یار شده باشد، دلیل بر کمال قدرت گوینده در فن شاعری و سخندانی است.

حقیقت شعر نیز همین است؛ اما سخن موزون مقفی که از آن خاصیت عاری باشد، نظم است نه شعر، هرچند که الفاظ جزیل متین و آرایش‌های بدیع در آن به کار رفته باشد.

بر مبنای این تعریف که شنیدید، مثنوی شریف از آیات بزرگ شعر و شاعری و فصاحت و بلاغت فارسی است.

با این‌که بیشتر توجه مولوی در این منظومۀ آسمانی معطوف بر حقایق معانی است، در عالم الفاظ نیز هیچ کجا جانب فصاحت را از دست نداده؛ و همه جا برای ادای مقصودش کلمات فصیح اصیل‌نژاده را استخدام کرده که سند قاطع فرهنگ و ادبیات فارسی است.

من در تمام مثنوی یک کلمۀ نادرست، و یک جمله که ترکیب و ساختمان آن با قواعد مسلم فارسی مباینت داشته باشد سراغ ندارم؛ و با ایرادهای نیش‌غولی و متّه به خشخاش گذاشتن در تمام مثنوی که قریب بیست و شش هزار بیت است[۱] شمارۀ ابیات سست ضعیف را بیشتر از حدود دویست بیت نمی‌دانم؛ و چنان‌که به تفصیل گفته شد من معتقدم که این مایه از فصاحت و بلاغت گفتار، و این درجه از استادی و مهارت در فن سخنوری و سخندانی که در مثنوی و آثار دیگر مولوی دیده می‌شود ادب ذاتی موهوبی است که در خلقت با سرشت او عجین بوده است؛ نه این‌که محصول ادب درسی اکتسابی، یا از قبیل ساخت و سازها و فکرت سوزی‌های هنر شعر و شاعری باشد.

این نکته قابل توجه است که برخلاف سنت معمول آن طبقه از شعرا که ساخته‌های طبع خود را با تجدید نظر، اصلاح و سوهان‌کاری و آرایش و پیرایش می‌کنند؛ مولوی هرگز گرد این امر نمی‌گشته، و هرچه را که اول‌بار از طبع سرشارش تراوش می‌کرده و چون چهارچوب خشت‌زن، تقطیع شعرش دست می‌داده است، اعم از مثنوی یا غزلیات و رباعیات، همان را بدون تغییر و بی‌کم‌وزیاد می‌نویسانده است و اگر دست‌کاری و تصرفی در گفته‌های او شده باشد، از ناحیۀ روات و نساخ است، نه از جهت اعادۀ نظر اصلاحی خود گوینده؛ با این حال می‌بینید که هیچ منظومه‌یی در فارسی نداریم که اثرش در خوانندگان و شنوندگان به قدر مثنوی شریف باشد.

البته این درجه از حسن تأثیر را تنها مولود شعر و خطابه و قوت نطق و سخندانی نباید حساب کرد، بلکه بیشتر مایه‌اش حال روحانی گوینده و نفوذ معنوی او در اعماق روح شنونده است؛ و همین حال جاذبه و قدرت تصرف روحانی است که احیانا در پردۀ الفاظ و سرپوش عبارات متکلمان پنهان می‌شود، و با اعجاز سخن، موجب انقلاب و دگرگونی احوال مستمعان، و منشأ حوادث و پیش‌آمدهای بزرگ می‌گردد.

خوانندگان را وعده می‌دهم که در این‌باره باز گفت‌وگو خواهم کرد ان‌شاءالله تعالی

[۱] توضیحاً شمارۀ تحقیقی ابیات مثنوی موافق طبع نیکلسون بیست‌وپنج هزار و شش‌صد و سی‌ودو بیت است [۲۵۶۳۲] به این قرار: دفتر اول ۶۰۰۳ بیت-دوم ۳۸۱۰-سوم ۴۸۱۰-چهارم ۳۸۵۵- پنجم ۴۲۳۸-ششم ۴۹۱۶ بیت. و موافق قدیم‌ترین نسخ خطی موجود که تاریخ کتابتش ۶۷۷ هجری قمری است ۲۵۶۴۹ بیت و در بعضی نسخ چاپی معمول ۲۶۶۶۰ بیت.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *