مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: هیچ نکشد نفس را جز ظل پیر

مولوی معتقد است که این اژدهای نفس مردم او بار را جز پیوند ولایت و سایۀ عنایت پیر راهبر نمی‌کشد؛ و این دشمن خانگی را که منشأ همۀ آفات و بلیات؛ و سرمایۀ همۀ بدبختی‌ها و بیچارگی‌های بشر است جز توجه اولیا و پیران کامل قلع‌وقمع نمی‌کند.

هیچ نکشد نفس را جز ظل پیر/ دامن آن نفس‌کش را سخت‌گیر[۱]
چون بگیری سخت، آن توفیق هوست/ در تو هر قوت که آید جذب اوست
ما رمیت اذ رمیت راست دان[۲]/ هرچه آرد[۳] جان بود از جان جان

دست‌گیرنده وی است و بردبار/ دم‌به‌دم آن دم از او امید دار

[۱] زودگیر: خ.

[۲] بازدان: خ.

[۳] هرچه دارد؛ هرچه کآرد: خ- هرچه کارد: نیکلسون.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *