مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۱۱۹ – مولوی و شیخ صلاح‌الدین زرکوب

مولوی بعد از مراجعت از سفر دوم دمشق (حوالی سنۀ ۶۵۲ ه‍.ق) که به ظاهر پنداشتی از یافتن «شمس» مأیوس شده بود؛ همین «شیخ صلاح‌الدین» را به مصاحبت برگزید؛ و این مصاحبت مدت ده سال طول کشید (۶۵۲-۶۶۲).

در ظرف این مدت اندک‌اندک مولوی به صحبت «صلاح‌الدین» چندان آرام گرفت که به گفتۀ ولدنامه از طلب شمس‌الدین بازآمد[۱] می‌گفت آن شمس‌الدین که می‌جستم جامه بدل کرد و به صورت صلاح‌الدین بازآمد

گفت آن شمس دین که می‌گفتیم/ بازآمد به ما چرا خفتیم
او بدل کرد جامه را و آمد/ تا نماید جمال و بخرامد
می جان را که می‌خوری از کاس/ نی همان است اگر رود در طاس

طاس و کاس و قدح چو پیمانه است/ آنکه می را شناخت مردانه است[۲]

عین آنچه را که دربارۀ «صلاح الدّین» شنیدید در مورد «حسام‌الدین چلبی» نیز گفته‌اند که همان «شمس‌الدین» بود که جامه بدل کرد و در پیکر «حسام‌الدین» ظاهر گردید؛ در مورد خود مولوی نیز از قول او در «ولدنامه» می‌گوید:

گفت بودم در آب و گل پیدا/ رهنما من به طالبان خدا
چون‌که پنهان شدم کجا بینند/ آوه این قوم چون خطا بینند
مگر آیم به صورت دیگر/ باز من در جهان به شکل بشر[۳]

[۱] ولدنامه ص ۷۰ طبع طهران. توضیحاً مقصود این نیست که «شمس» و ایام صحبت او را به کلی فراموش کرد؛ بلکه منظور این است که از یافتن او نومید گردید؛ و آن سفرها را که در جست‌وجوی او دیوانه‌وار می‌رفت دیگر تکرار نکرد؛ وگرنه تا آخر عمر آتش عشق شمس در نهاد مولوی رسوخ داشت، و گاه‌وبی‌گاه زبانه می‌کشید و او را به جوش‌وخروش و تب‌وتاب می‌انداخت؛ و دلیل واضحش شش دفتر مثنوی است.

[۲] همان مأخذ ص ۶۴٫

[۳] همان مأخذ ص ۱۲۴٫

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *