مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: تعبیرات تناسخ‌نمای مولویه

دربارۀ این قبیل تعبیرات تناسخ‌نما که در گفته‌های مولوی[۱] و اصحاب و پیروان مسلک او فراوان است، در مباحث قبل[۲]، و نیز در مؤلفات دیگر خود از جمله «مقدمۀ ولدنامه»[۳] به تفصیل گفت‌وگو کرده‌ایم باز تکرار می‌کنیم که اگر بنای تأویل باشد، بهترین تأویل و توجیه آن قبیل گفته‌ها همان است که بگوییم مراد حلول و تناسخ ملکی جسمانی نیست؛ که در کتب فلسفه و کلام مورد بحث و ردّ و انکار قرار گرفته است؛ بلکه منظور تناسخ ملکوتی روحانی و وحدت نورانی؛ یا وحدت متجلی و کثرت مرایا و مجالی است که در تسلسل ظهور اولیاء و تواتر فیض تجلّی گفته‌اند؛ به همان معنی که ما در مورد ائمۀ بزرگوار خود سلام الله علیهم اجمعین می‌گوییم «همه نور واحدند».

در «ولدنامه» دنبالۀ همان ابیات که از زبان حال مولوی بود، خود می‌گوید:

تا بود در جهان ولی خدا/ رهنمای است و دستگیر تو را
چون گذشت او، بجو یکی دیگر/ تا که گردد تو را به حق رهبر
نیست دیگر، دگر اگر گفتم/ بهر صورت شمر، دگر گفتم

ورنه ایشان همه یکی نورند/ از دویی و سه‌ای قوی دورند[۴]

و گفته‌های «سلطان‌ولد» در این مسائل اکثر مأخوذ از افادات مولوی است[۵].

***

خلاصه این‌که «شیخ صلاح‌الدین» پس از ده سال که مصاحبت گرماگرم مولوی را داشت در سال ۶۶۲ ه‍.ق درگذشت، و شاه‌باز بلند پرواز طریقت کانون عشق و صفا و وفا، مولانا شیخ حسام‌الدین چلبی متوفّی ۶۸۳ رضوان الله علیه که از طایفۀ «اخی‌ها» یعنی فتیان و جوانمردان؛ و از جملۀ عرفای کامل و اصحاب فاضل دانشمند مولوی و «شمس» بود، جانشین «صلاح‌الدین» گردید؛ و مصاحبت و همدمی و همدلی او با مولوی کتاب آسمانی مثنوی شریف را به وجود آورد.

از آن قسمت غزلیات دیوان کبیر که زاییدۀ مدت هفت‌سالۀ دورۀ التهاب و بحران تب عشق و جذبۀ مولوی است؛ و امتیازش از سایر اجزاء آن دیوان برای عارفان سخن‌دان سخن‌سنج حال‌شناس آسان است چون بگذریم به عقیدۀ من، باقی غزلیات، اکثرش محصول همان مدت ده سال مصاحبت «صلاح‌الدین» است، که در مجلد دوم مثنوی از وی با این تعریف یاد شده است.

ور عیان خواهی صلاح الدین نمود/ دیده‌ها را کرد بینا و گشود
فقر را از چشم و از سیمای او/ دید هر چشمی که دارد نور هو

[۱] اشاره است به غزل معروف: آن سرخ قبایی که چو مهپار برآمد/ امسال در این خرقۀ زنگار برآمد

[۲] ص ۸۶۰ کتاب مولوی‌نامۀ حاضر.

[۳] ص ۶۷-۷۰ طبع طهران سال ۱۳۵۵ قمری و ۱۳۱۵ شمسی.

[۴] ص ۱۲۴ متن مثنوی ولدنامه.

[۵] رجوع شود. به مباحث قبل و همان مقدمۀ ولدنامه (ص ۶۷-۷۰) دربارۀ اینکه اولیای خدا همه نور واحدند.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *