رسالۀ سپهسالار – قِسم دوّم – فصل سوّم – در ذکرِ مناقبِ حضرتِ خداوندگار – حکایت ۹: تواضعِ مولانا
یک نوبت سلطانِ سعید رکن الدّین[۱]، در سرای خویش دعوتِ تمام فرموده بود. تمامتِ اکابر و مشایخِ آن عصر را طلب داشتند، قاضی سراج الدّینِ ارموی[۲]، مسندی را گرفته و شیخ صدر الدّین قنوی[۳]، مسندی دیگر و سیّد شرف الدّین[۴]، در پایۀ تخت و باقی اکابر در همدیگر تنگاتنک نشسته، ناگاه حضرتِ خداوندگار با اصحاب درآمد و سلام فرمود. روانی[۵] در میان سرای، گِردِ حوض بنشست، چندانکه امیر پروانه مبالغه فرمود بالا نرفت. شیخ صدرالدّین روی به خداوندگار کرده، گفت: و مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَییءٍ حَیّ[۶]. حضرتِ خداوندگار فرمود: لا بَلْ، مِنَ اللهِ کُلُّ شَییءٍ حَی[۷]. چون حضرتِ خداوندگار بالای صُفّه نرفت تمامتِ مشایخ و اکابر به موافقت در صحنِ صُفّه آمدند. بعد از سِماط[۸] همانجا سماع کردند و ذوق و شوق که در گفت نیاید آن جایگه کردند، رِضْوانُ اللهِ عَلَیهِ اَجْمَعین.
———————-
[۱] حواشی استاد نفیسی: مراد از این پادشاه رکن الدّین قلج ارسلان معروف به قلج ارسلان چهارم از پادشاهان سلجوقی روم است که در ۶۵۵ به پادشاهی نشست و در ۶۶۳ کشته شد و به همین جهت او را در این کتاب (سلطان سعید) خوانده است و ناچار این واقعه در میان سالهای ۶۵۵ و ۶۶۳ روی داده است که رکن الدّین قلج ارسلان هنوز در پادشاه بوده و چون مولانا جلال الدّین در روز یکشنبۀ پنجم جمادی الاخرۀ ۶۷۲ درگذشته این واقعه به تفاوت از ۱۷ تا ۹ سال پیش از مرگ وی روی داده است.
[۲] بخشی از حواشی استاد نفیسی: قاضی سراج الدّین ابوالثنا محمود بن ابی بکر بن احمد ارموی شافعی از بزرگان حکمای قرن هفتم و از دانشمندان نامی آذربایجان بود، در ۵۹۴ ولادت یافت و پس از اینکه در آذربایجان کسب دانش کرد به آسیای صغیر رفت و در قونیه ساکن شد، در کشف الظنون رحلت او را در ۶۸۲ و ۶۸۹ ضبط کرده اما پیداست که ۶۸۹ نادرست است.
[۳] بخشی از حواشی استاد نفیسی: قنوی ضبط دیگری از نسب قونیوی است. صدالدّین ابوالمعالی محمد بن اسحق بن محمد قونوی یا قونیوی از بزگان عرفان قرن هفتم ایران و معروفترین شاگرد محیی الدّین ابن عربی بود و به جز تصوف در همۀ علوم زمان خویش دست داشت و با خواجه نصیرالدّین طوسی مفاوضات داشته و علامه قطب شیرازی از شاگردان او بوده. و با جلال الدّین محمد مولوی همصحبت و همنشینی بسیار داشته و هم در دمشق و هم در قونیه با یکدیگر معاشرت کردهاند. درگذشت ۶۷۲٫
[۴] بخشی از حواشی استاد نفیسی: این مرد از دانشمندان نامی زمان خود بوده و در مناقب العارفین چند جا ذکر او آمده است و از آنجا معلوم میشود که با سلطان رکن الدین قلج ارسلان و معین الدّین پروانه رفت و آمد داشته و مرد فرزانه و فقیه کاملی بوده. وی پس از رحلت مولانا جلال الدّین در ۶۷۲ درگذشته است.
[۵] روان شد.
[۶] بخشی از آیۀ ۳۰ سورۀ انبیاء: و هر موجود زندهای را از آب آفریدهایم.
[۷] نه بلکه، خداوند همه چیز را آفریده.
[۸] حواشی استاد نفیسی: سماط به معنی سفره است و بعد از سماط یعنی پس از غذا خوردن و بعد از آنکه سفره برچیده شد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!