رسالۀ سپهسالار – قِسم دوّم – فصل سوّم – در ذکرِ مناقبِ حضرتِ خداوندگار – حکایت ۶: لطف و محبّتِ مولانا به حیوانات
روزی حضرتِ خداوندگار بر سَرِ خالدبرمِ[۱] قونیه که جهتِ پیادگان ساختهاند تا در گِل نیفتند میرفت. سگی بر سَرِ راه خفته بود. خداوندگار ایستاد، تمامتِ اصحاب ایستادند. شخصی از پیش میآمد، دید که سگی بر سَرِ راه خفته است. جهتِ ادب، سگ را از پیش براند. حضرتِ خداوندگار از آن شخص برنجید و فرمود که: چرا او را از وقتِ خود بازآوردی؟ کمالِ لطف و خُلقِ آن حضرت را که جهتِ سایرِ مخلوقات بود از اینجا قیاس باید کرد.
———————–
[۱] به احتمال: معبر و گذرگاه
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!