رسالۀ سپهسالار – قِسم دوّم – فصل سوّم – در ذکرِ مناقبِ حضرتِ خداوندگار – حکایت ۷: کراماتِ مولانا

یک نوبت امیر معین الدّین پروانه[۱] رَحمَةُ اللهِ عَلَیه، ترتیبِ جمعیت عظیم فرموده بود و تمامتِ اکابر و عزیزان را دعوت کرد و خداوندگار را نیز طلب فرموده. بعد از تفریق سماع، خداوندگار از محمّدِ خادم، ابریق[۲] طلب کرد تا به مُتوَضّا[۳] درآید. پروانه سه هزار عدد درهم به خادم شکرانه داد و ابریق را ستده، به خداوندگار رسانید و حضرتِ ایشان امیر را دعای بسیار فرموده، به مُتوَضّا درآمد. امیر پروانه در درِ مُتوَضّا به انتظار بایستاد. بعد از زمانی جمعی از خدمتکارانِ امیر از جایی می‌آمدند، بعد از دست‌بوس توقفِ امیر را از جمعی استفسار می‌کردند. آن جماعت صورتِ حال را اعلام کردند. ایشان گفتند: ما همین ساعت خداوندگار را در تُوروت[۴] دیدیم که سیر می‌فرمود. چون این معنی به سمعِ امیر پروانه رسید شیخ محمّدِ خادم[۵] را فرمود: درآ و تحقیق کن. چون درآمد، خالی بود و اثری پیدا نه. تمامتِ حاضران سجده کرده، اعتقاد مُضاعف کردند.

————————-

[۱] بخشی از حواشی استاد نفیسی: معین الدّین محمد بن معین الدّین سلیمان پروانه که در ناحیۀ سینوب و صامسون و جانیق را پادشاهان سلجوقی روم به پدرش معین الدّین سلیمان داده بودند و وی نیز از ۶۷۶ تا ۶۹۶ در آن ناحیه حکمرانی موروثی داشته.

[۲] نوعی ظرف سفالی یا بلوری لوله‌دار و دارای دسته که در آن آب یا شراب می‌ریختند.

[۳] جای وضو گرفتن.

[۴] دره و تفرجگاهی نزدیک شهر قونیه.

[۵] حواشی استاد نفیسی: این شیخ محمد خادم جلال الدین محمد بوده و در مناقب العارفین نیز شش جا نام او آمده است و وی دختری داشته به نام کریمه خاتون که تا زمان میر عارف هم زنده بوده.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *