شرح مثنوی بدیع‌الزمان فروزانفر – دفتر اوّل – بخش ۳۷ – ترجیح نهادن نَخچیرانْ توکّل را بر اجتهاد

جمله گفتند ای حکیم باخبر الحذر دع لیس یغنی عن قدر

مأخوذ است از حدیث ذیل: لن ینفع حذر من قدر و لکن الدعاء ینفع مما نزل و مما لم ینزل فعلیکم بالدعاء عباد اللَّه احادیث مثنوی، انتشارات دانشگاه طهران، ص ۱۰- ۹٫

در حذر شوریدن شور و شر است‌ رو توکل کن توکل بهتر است‌

حذر: ترس و خودداری از وقوع در محل خطر و تهیه و استعمال وسایلی که برای دفع خطر ضرورت دارد.

توکل: واگذاشتن کار به وکیل و اصطلاحاً، واگذاشتن امور است به خدای تعالی و تسلیم نسبت به احکام الهی. توکل در نزد صوفیه یکی از مقامات بسیار شریف و بلند است و مبتنی است بر توحید افعالی بدین معنی که چون سالک تصرف و قدرت حق را در عالم امکان ببیند و همه‌ی وسایل و اسباب را مسخر امر و فرمان حق یابد، این شهود که ممکن است آن را «شهود تصرف و قدرت حق» بنامیم هرگاه با وثوق و اطمینان به حکمت و رحمت حق نسبت به تمام موجودات توام شود از آن حالت، اعتمادی در قلب نسبت به خدای تعالی و بی‌اعتنایی نسبت به اسباب و وسایل پدید می‌آید که سالک در نتیجه‌ی آن به تمام همت، امور خود را به عنایت حق باز می‌گذارد و وثوق او به تأثیر اسباب زایل می‌گردد، این حالت را صوفیان توکل می‌گویند بدان مناسبت که گویی سالک حق‌تعالی را وکیل خود ساخته و مانند موکلی که دعاوی خود را به وکیل باز می‌گذارد دست از تصرف کشیده است، حدوث چنین حالتی در قلب نزد محققان صوفیه مخالف کسب و عمل نیست زیرا عدم اعتماد بر اسباب و وثوق به خدا، ترک اسباب را معنی و نتیجه نمی‌دهد بلکه انسان هرگاه اسباب را موجب رسیدن به مقصود نداند و معتقد باشد که کارها به‌دست خداوندی است حکیم و مهربان که بر مصلحت از خود او واقف‌تر است در این صورت اگر گاهی هم به مقصود نرسد زیاد غمگین نمی‌شود و به حرمان و بدبختی خود اعتقاد جازم حاصل نمی‌کند و پای از کسب و طلب در نمی‌کشد پس توکل بدین معنی محرض برکار و کوشش نیز تواند بود.

مولانا نیز بر همین عقیده است و توکل را منافی سعی و عمل نمی‌داند زیرا ترک اسباب و بی‌کار نشستن به امید اینکه خدای تعالی بدون سعی و عمل فی‌المثل تشنه را سیراب کند و بدون جویدن غذا گرسنه را سیری بخشد و بی‌کاشتن، گندم برویاند جهل محض است و در شرع جایز نیست و ما می‌دانیم که توکل یکی از اسباب قرب به حق‌تعالی است و هرگز عمل سفیهانه موجب تقرب نتواند شد و بنابراین، مقصود از توکل به‌ناچار باید اعتماد بر خدا و عدم اعتماد بر اسباب باشد نه ترک سعی و کوشش و یا ترک استقصاء در اسباب و حرص نورزیدن و به حیله‌های حریصانه در طلب معاش توسل نجستن است نه آنکه از روی نادانی و بی‌خبری در خانه بنشینند و در بر خود ببندند و منتظر باشند که روزی از روزن خانه به درون ریزند و آسایشی بدون رنج، برخلاف سنت الهی حاصل کنند و نظر به همین معنی غزالی اسباب را به سه قسمت کرده است یکی مقطوع و متیقن مانند نان خوردن و سیر شدن و تخم کاشتن و خرمن برداشتن و دوم مظنون مانند بی‌زاد و توشه در راههای معمول رفتن که ممکن است بتصادف قوتی حاصل شود آن هم برای کسی که طاقت گرسنگی دارد و تمرین بر جوع کرده باشد و بنابراین، هرگاه کسی در راه غیر معمول و بیابانی برود که آب و گیاه ندارد آن عمل را ناروا داشته‌اند و سوم اسباب موهوم که انسان به‌حصول نتیجه از آنها وثوق و اطمینان نداشته باشد و این سوم مشمول استقصا و حرص است و در این مورد ترک سبب بر توسل به‌سبب، ترجیح دارد.

لیکن برخی از صوفیان و پارساروشان و زهاد، توکل را به معنی ترک اسباب و صرف نظر از کسب و کار پنداشته‌اند چندان که مثلا هنگام بیماری دوا خوردن و مراجعه بطبیب را مخالف توکل می‌دیده‌اند و دراین‌باره ایشان را اقوال شگفت‌ و حکایات ظریف است که در احیاء العلوم و تلبیس ابلیس توان دید. در این داستان مولانا شیر را که در دلیری و شهامت و ثبات قدم مثل است، نماینده‌ی عقیده‌ی نخستین و نخجیران را که نمونه‌ی ضعف و سستی هستند نماینده‌ی عقیده‌ی دوم قرار داده است. برای آگاهی از اختلاف نظر صوفیه درباره‌ی توکل، جع: اللمع، طبع لیدن، ص ۵۳- ۵۱، رساله‌ی قشیریه، چاپ مصر، ص ۸۰- ۷۵، قوت القلوب، چاپ مصر، ج ۳، ص ۵۶- ۳، شرح منازل السائرین، چاپ ایران، ص ۷۷- ۷۴، احیاء العلوم، چاپ مصر، ج ۴، ص ۲۰۸- ۱۷۲، فتوحات مکیه، چاپ مصر، ج ۲، ص ۲۶۴، تلبیس ابلیس، چاپ مصر، ص ۲۸۸- ۲۷۸٫

و بی‌گمان مقصود مولانا از «حذر» احتیاط شدیدی است که به جبن و بدبینی منتهی گردد زیرا چنین حالتی شور و شر می‌انگیزد و ناراحتی و اضطراب و نگرانی به‌بار می‌آورد و برای چنین کسی توکل ضرور است مگر بدین سبب بتواند خود را از بدبینی و بدگمانی آسوده دارد و گرنه حذر به معنی صحیح و آماده کردن اسباب دفع مکروه و خطر، امری خردمندانه و مطابق سنت پیغمبر است در کندن خندق و سلاح پوشیدن به‌وقت پیکار و فرستادن جاسوسان برای اطلاع بر اخبار دشمنان و مداوا کردن به‌هنگام ظهور مرض و امثال آنها که در احیاء العلوم و تلبیس ابلیس و سیره‌ی نبوی شواهد آن، نقل شده است.

مرده باید بود پیش حکم حق‌ تا نیاید زخم از رب الفلق‌

مرده بودن: مجازاً تسلیم و ترک تصرف.

رب الفلق: خداوند سپیده‌ی صبح، به کنایت، خدای تعالی به‌لحاظ آنکه ظلمت شب را بفروغ صبح باز می‌شکافد. سهل بن عبدالله می‌گوید اول مقام فی التوکل ان یکون العبد بین یدی اللَّه کالمیت بین یدی‌ الغاسل یقلبه کیف شاء لا یکون له حرکه و لا تدبیر. رساله‌ی قشیریه ص ۷۶٫

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *