شرح مثنوی بدیع‌الزمان فروزانفر – دفتر اوّل – بخش ۳۹ – ترجیح نهادن نَخچیران توکّل را بر جهد و اکتساب

قوم گفتندش که کسب از ضعف خلق‌ لقمه‌ی تزویر دان بر قدر حلق‌

آن دسته از صوفیه که توکل را ترک کسب شمرده‌اند می‌گویند که خدا ضامن رزق است به‌موجب آیه‌ی شریفه: وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ وَ مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ‌.

(الطلاق، آیه‌ی ۲، ۳) و حدیث: لو توکلتم علی اللَّه حق توکله لرزقکم کما یرزق الطیر تغدو خماصا و تروح بطانا. (احیاء العلوم، طبع مصر، ج ۴، ص ۲۶۰) ولی توکل مبتنی است بر قوت یقین و وثوق به ضمانت حق‌تعالی و کسب برای کسی است که از قوت یقین برخوردار نباشد التوکل مقام مفهوم و لکن یستدعی قوه القلب و قوه الیقین.

(احیاء العلوم، ج ۴، ص ۲۶۳) مولانا در این بیت به عقیده‌ی این دسته اشاره فرموده است.

حیله کرد انسان و حیله‌ش دام بود آن که جان پنداشت خون آشام بود
در ببست و دشمن اندر خانه بود حیله‌ی فرعون زین افسانه بود
صد هزاران طفل کشت آن کینه کش‌ و آن که او می‌جست اندر خانه‌اش‌

ناظر است به مضمون آیه‌ی شریفه: إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیعاً یسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یسْتَحْیی نِساءَهُمْ إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ‌، فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیکونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً. (القصص، آیه‌ی ۴، ۸) و مفسرین گفته‌اند

که منجمان به فرعون گفته بودند که پادشاهی او بر دست یکی از بنی‌اسرائیل بر باد خواهد رفت و او بدین سبب هر طفل از بنی‌اسرائیل که متولد می‌شد، سر می‌برید و چون موسی متولد گشت مادرش او را در صندوق نهاد و در نیل انداخت، کنیزکان آسیه زن فرعون آن صندوق را بر گرفتند و آسیه او را به فرزندی پذیرفت و موسی در خانه‌ی فرعون پرورش یافت. برای تفصیل بیشتر، جع:

قصص الانبیاء، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ص ۱۵۵- ۱۵۱٫ مولانا این قصه را با تفصیل و بسط تمام در دفتر سوم، ب ۸۴۰ به بعد به نظم آورده است.

دیده‌ی ما چون بسی علت در اوست‌ رو فنا کن دید خود در دید دوست‌
دید ما را دید او نعم العوض‌ یابی اندر دید او کل غرض‌

بسیار اتفاق می‌افتد که انسان امری را وسیله‌ی آسایش و رفاه و فزونی مال و جاه می‌پندارد و ده اسبه در پی آن می‌تازد و همان امر، عاقبت، وی را در تنگی معیشت و ذلت می‌افکند و آدمی آنگاه بر اشتباه خود وقوف می‌یابد و بسیار اتفاق می‌افتد که انسان به خیال خود کسی را مخالف و دشمن خویش فرض می‌کند و از طرف او توقع ضرر و زحمت می‌برد ولی برخلاف این تصور، از او فایده می‌بیند مثل اینکه گاهی هم برعکس تصور خود از دوستان ضرر و زیان بی‌شمار بدو می‌رسد و این نمونه و امثال آنکه در زندگی هریک از ما ممکن است زیاد، روی داده باشد شاهد است بر اینکه انسان در تدبیر خود همیشه راه صواب نمی‌رود چنان‌که در ابیات پیشین مولانا این نکته را به‌صراحت بیان فرموده است، بنابراین آن عده از صوفیه که توکل را ترک تدبیر و سعی و طلب شمرده‌اند معتقد شده‌اند که دست از تدبیر و طلب کشیده باید داشت و امور را به خدا باز باید گذاشت زیرا او به مقتضای حکمت و رحمت عام و شامل خود آنچه را که خیر ماست به ما می‌رساند و چون احاطه بر جزئیات برای بشر مقدور نیست و به همین‌ دلیل اشتباه می‌کند پس همان بهتر که تسلیم حکم الهی باشد و به آنچه علم و اراده‌ی حق برای او خواسته است رضا دهد و بی‌جهت نقشه نکشد و حیله و چاره‌رگری به‌کار نبرد.

طفل تا گیرا و تا پویا نبود مرکبش جز گردن بابا نبود
چون فضولی گشت و دست و پا نمود در عنا افتاد و در کور و کبود

مثالی است از حال طفل که به‌هنگام کودکی چون خود نمی‌تواند راه برود مادر و پدر او را بر دوش می‌گیرند و با خود می‌برند و بر این قیاس کسی که دست از تدبیر بکشد و تسلیم تصرف حق شود از رنج عمل و کسب می‌آساید. این مثال را غزالی در احیاء العلوم (ج ۴، ص ۲۶۶) به تفصیل بیشتر و نزدیک به گفته‌ی مولانا ذکر کرده است.

جان‌های خلق پیش از دست و پا می‌پریدند از وفا اندر صفا
چون به امر اهْبِطُوا بندی شدند حبس خشم و حرص و خرسندی شدند

اهْبِطُوا: اشاره است به آیه‌ی شریفه: وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ. (البقرة آیه‌ی ۳۶، نیز ۳۸) خرسندی: قناعت و اکتفا بموجود.

مثال دیگر است برای ترجیح توکل به معنی ترک اسباب بر سعی و عمل بدین گونه که ارواح قبل از تعلق به بدن مجرد بودند و بسته‌ی احکام صورت نبودند و رزق معرفت از خزانه‌ی حق می‌خوردند و در آنجا کسب و عملی وجود نداشت و چون به بدن تعقل پذیرفتند در کسب و کار افتادند و حرص و قناعت که از لوازم وجود حسی است بر آنها عارض گشت، همچنین سالک هرگاه حرص و سایر لوازم بدن را مغلوب سازد مانند روح‌های پاک از کار و کوشش می‌آساید و از

خزانه‌ی غیب می‌خورد و می‌پوشد.

ما عیال حضرتیم و شیرخواه‌ گفت الخلق عیال للاله‌

حضرت: پیشگاه، مرتبه‌ی به ذات حق، در تعبیرات مولانا، جع: فرهنگ نوادر لغات و تعبیرات دیوان کبیر، انتشارات دانشگاه طهران، در ذیل:

حضرت.

اشاره است به حدیث: الخلق کلهم عیال اللَّه فأحبهم الی اللَّه انفعهم لعیاله. احادیث مثنوی، انتشارات دانشگاه طهران، ص ۱۰٫

این بیت مترتب است بر مضمون بیت (۶۲۳، ۶۲۴) که متوکل را بطفل تشبیه کرده بود و این نیز معلوم است که صاحب عیال باید متکفل روزی عیال خود باشد و نتیجه‌ای که از آن گرفته می‌شود ترک سبب و سعی و عمل است.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *