شرح مثنوی بدیعالزمان فروزانفر – دفتر اوّل – بخش ۴۱ – باز تَرجیح نَهادنِ نَخْچیرانْ تَوکُّل را بر جَهْد
جمله با وی بانگها برداشتند | کان حریصان که سببها کاشتند | |
صد هزار اندر هزار از مرد و زن | پس چرا محروم ماندند از زمن | |
صد هزاران قرن ز آغاز جهان | همچو اژدرها گشاده صد دهان | |
مکرها کردند آن داناگروه | که ز بن برکنده شد ز آن مکر کوه | |
کرد وصف مکرهاشان ذو الجلال | لتزول منه اقلال الجبال | |
جز که آن قسمت که رفت اندر ازل | روی ننمود از شکار و از عمل | |
جمله افتادند از تدبیر و کار | ماند کار و حکمهای کردگار | |
کسب جز نامی مدان ای نامدار | جهد جز وهمی مپندار ای عیار | |
سبب کاشتن: مجازاً، فراهم کردن وسایل و تدبیر معیشت.
قرن: مدت صد سال یا چهل سال یا سی سال، قومی از گذشتگان که از ایشان فرزندی نمانده باشد.
اژدرها: جانوری افسانهای که در شاهنامهی فردوسی و داستانهای دیگر ذکر آن بسیار دیده میشود، شکل دیگر است از کلمهی «اژدها» و جمع «اژدر» نیست.
اقلال: جمع قله که تیزی و برآمدگی سر کوه است.
لتزول منه اقلال الجبال: مأخوذ است از آیهی شریفه: وَ قَدْ مَکرُوا مَکرَهُمْ وَ عِنْدَ اللَّهِ مَکرُهُمْ وَ إِنْ کانَ مَکرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ. (ابراهیم، آیهی ۴۶) تفسیر آن همان است که در این ابیات ملاحظه میفرمایید.
نخجیران بر نفی اسباب دلیل میآورند بدین گونه که مردم بسیار میکوشند و به نتیجه نمیرسند بهخصوص اشقیا که تدبیرهای سخت و حیلههای شگرف بهکار بردند که وصف آن در قرآن کریم آمده است و آن مکر و دستان برعکس نتیجه داد، بنابراین، تخلف نتیجه از مقدمات سبب، امری انکارناپذیر است و دلالت دارد بر اینکه فوق اسباب قدرتی هست که آنها را بیاثر میکند و اگر بخواهد اثر میبخشد و از این رو ترتب اثر بر اسباب منوطست به خواست و ارادهی حقتعالی پس ما بر خدا توکل میکنیم و دست از کسب و کار کشیده میداریم تا او هرچه خواهد کند زیرا کسب و کوشش ما اثر قطعی ندارد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!