شرح مثنوی بدیع‌الزمان فروزانفر – دفتر اوّل – بخش ۶۰ – جواب گفتن هدهد طعنۀ زاغ را

در تو تا کافی بود از کافران‌ جای گند و شهوتی چون کافِ ران‌

کاف ران: به کنایت: موضع مخصوص زنان.

مقصود آن است که تا بقیت و اثری از کفر و مناسبتی با کافران وجود داشته باشد انسان به درجه‌ی طهارت نفس و پاکی دل نمی‌رسد، این مضمون را بدان مناسبت آورده است که حرف کاف جزوی از کلمه‌ی کافر است. کاف در مصراع دوم به معنی شکاف است.

چون قضا آید شود دانش به خواب‌ مه سیه گردد بگیرد آفتاب‌

مبتنی است بر حدیثی که در ذیل ب ۱۱۹۴ مذکور افتاد.

از قضا این تعبیه کی نادر است‌ از قضا دان کاو قضا را منکر است‌

تعبیه: لشکر آراستن، ترتیب و تهیه‌ی مقدمات کار، کارسازی.

قضای الهی همچنان‌که به ایمان مؤمن تعلق می‌گیرد شامل انکار منکر نیز هست و هیچ چیزی بیرون از حکم قضا بوقوع نمی‌پیوندد، حکما و متکلمین درباره‌ی شمول قضا بر شر بحثی مفصل دارند، این بحث به‌جای خود در این کتاب مذکور خواهد شد.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *