شرح مثنوی بدیع‌الزمان فروزانفر – دفتر اوّل – بخش ۷ – خلوت طلبیدنِ آن وَلی از پادشاه جهت دَریافتنِ رنجِ کنیزک

نرم نرمک گفت شهر تو کجاست‌ که علاج اهل هر شهری جداست‌

اطبای قدیم برای هریک از شهرها به اعتبار نزدیکی و دوری از خط استوا و قطب شمال و پستی و بلندی و نزدیکی و دوری از کوهستان و دریا و نوع زمین که سنگستان یا رمل و ریگ‌زار باشد هوایی و برای ساکنان آن، مزاجی قائل بوده‌اند و شرط کرده‌اند که طبیب به هر شهری که می‌رود باید که از طبیعت هوا و آب و غذاهای متداول و امراض عمومی آن بپرسد و با رعایت جمیع این امور به معالجه بپردازد، ابن ابی اصیبعه حکایتی از معالجات شگفت محمد بن زکریا رازی (۳۱۳- ۲۵۰) نقل می‌کند که او به‌سبب پرسش از نوع آبهایی که مریض در اثنای سفر نوشیده بود مرض را تشخیص کرده و بیمار را معالجه نموده بود.

مولانا در این بیت بدین نکته اشاره فرموده است. (کامل الصناعة، طبع مصر، ج ۱، ص ۱۶۸- ۱۶۴، طبقات الاطباء، طبع مصر، ۱۲۹۹، ج ۱، ص ۳۱۱).

خار در دل گر بدیدی هر خسی‌ دست کی بودی غمان را بر کسی‌

این بیت را از دو راه می‌توان تفسیر کرد: یکی آن که حدوث خیال و کلیه‌ی انفعالات نفسانی مسبوق است به اموری که غالب آنها اختیاری نیست از قبیل مواریث و تأثیر محیط و کیفیت تلقی حوادث خارجی، کیفیت ظهور افکار خود به سوابق ذهنی ارتباط تمام دارد و بدین سبب ممکن است امری نسبت به یکی از ما ایجاد سرور کند و نسبت به دیگر کس غم و اندوه به‌بار آورد گذشته از آن که درجات غم و اندوه و شادی نیز نسبت به اشخاص تفاوت دارد که آن نیز با کیفیت تلقی حوادث مرتبط است و اسباب انفعالات درونی متعدد و اکثر بر خود آدمی پوشیده است و چون خیالی حادث گشت دفع آن به سهولت میسر نمی‌گردد پس آنچه مبداء غم و اندوه می‌شود بیرون از اختیار به‌کار می‌افتد و سلسله‌ی تصورات را در جنبش می‌آورد و در نتیجه آدمی بی‌آنکه بخواهد، اندوهگین و غمناک می‌شود ولی مردان حق که بر عالج دل توانا هستند ارزش حوادث و اهمیت آنها را به‌واسطه‌ی ریاضت نفسانی و گشودن چشم دل از میان می‌برند و یا کمتر می‌کنند تا بر اثر تربیت صحیح، سالک از بند غم و شادی آزاد می‌گردد و اموری که دیگران مهم می‌شمارند در چشم او از اهمیت می‌افتد، این مطلب را مولانا به تفصیل بیشتر بیان می‌کند:

آن خدایی کز خیالی باغ ساخت‌ وز خیالی دوزخ و جای گداخت‌
پس که داند راه گلشنهای او پس که داند راه گلخنهای او
دید بان دل نبیند در مجال‌ کز کدامین رکن جان آید خیال‌
گر بدیدی مطلعش را ز احتیال‌ بند کردی راه هر ناخوش خیال‌

مثنوی، ج ۳، ب ۳۰۴۴ به بعد دوم آن که امراض روحی دیر علاج می‌شود و تشخیص آنها نیز دشوار است و کار هرکس نیست و اگر هرکسی می‌توانست این بیماریها را بشناسد و درمان آنها را بداند جای غم نبود. ولی گمان می‌کنم معنی اولین ترجیح دارد.

کس به زیر دم خر خاری نهد خر نداند دفع آن برمی جهد

ظاهراً از شوخیهای بی‌مزه‌ی مردم قدیم این بوده است که به زیر دم ستوران خاری فرومی‌برده‌اند. در آداب الحرب و الشجاعه این عمل، زشت شمرده شده است: «و هرکه خار در زیر دم اسب مردمان نهد تا چون برنشیند مردم را بر زمین زند».

آن حکیم خارچین استاد بود دست می‌زد جا به جا می‌آزمود

خارچین: مجازاً، کسی که موضع درد و علت را بشناسد و بر معالجه‌ی آن قادر باشد. اطبا محل درد را به‌وسیله‌ی لمس و فشار دست تشخیص می‌دهند، این بیت اشاره بدین اصل است.

با حکیم او قصه‌ها می‌گفت فاش‌ از مقام و خاجگان و شهر تاش‌

فاش: اصل عربی آن «فاشی» است ولی چون لفظ منقوص مانند قاضی و داعی در حال رفع و جر، اعلال می‌شود و یاء آن می‌افتد و بدین صورت درمی‌آید: قاض، داع- ظاهراً فارسی زبانان در بعضی موارد این حالت را معتبر داشته‌اند با حذف تنوین، از قبیل: صاف، داج، یمان. به‌جای صافی، داجی، یمانی، فاش نیز از این نوع استعمال است.

باش: اسم مصدر از باشیدن، اقامت، اقامتگاه.

نبض او بر حال خود بد بی‌گزند تا بپرسید از سمرقند چو قند

سمرقند را پیشینیان به‌سبب سبزی و خرمی و فراوانی نعمت و کثرت باغها و مزارع یکی از چهار بهشت روی زمین انگاشته‌اند، این بهشت‌ها یا جنات اربعه عبارت است از: غوطه‌ی دمشق، شعب بوان در فارس، ابله در بصره، صغد سمرقند. مولانا به تصریح خود، یک چند در این شهر مقیم بوده است.

(فیه ما فیه، طبع طهران، به تصحیح نگارنده، ص ۱۷۳،) و گمان می‌رود که خاطرات ایام کودکی در تشبیه سمرقند به قند مؤثر بوده و تنها مناسبت لفظی موجب این تشبیه نشده است.

گفت کوی او کدام است در گذر او سر پل گفت و کوی غاتفر

سر پل: بی‌گمان همان راس الطاق است که به تصریح مقدسی آبادترین محلی بوده است در سمرقند. (احسن التقاسیم، لیدن ۲۷۹) و نزدیک ببازار سمرقند واقع می‌شده است (معجم البلدان در ذیل: سمرقند) از منتخب مشیخه‌ی سمعانی چنین برمی‌آید که آن پل را «قنطره‌ی غاتفر» می‌نامیده‌اند و نزدیک بدان مقبره‌ای نیز بوده است. اینک نص گفتار سمعانی: «ابوعلی الحسین بن علی بن ابی القاسم اللامشی من اهل فرغانه و لامش احدی قراها سکن سمرقند، ورد رسولا من جهه الخاقان محمد بن سلیمان الی امیر المؤمنین المسترشد بالله و تکلم مع ائمه مرو فی عده مسائل اجاد فیها و کانت ولادته فی سنه احدی و اربعین و اربعمائه بقریه لامش و وفاته بسمرقند فجر یوم الإثنین الخامس من شهر رمضان فی سنه اثنین و عشرین و خمسمائة و صلی علیه فی مصلی العید و دفن فی مقبره‌ قنطره غاتفر عند فارس البغدادی رحمها اللَّه و زرت قبرهما غیر مرة). منتخب مشیخه‌ی سمعانی، نسخه‌ی عکسی، ورق ۹۲٫

پس کوی غاتفر نزدیک به همین قنطره واقع می‌شده که ببازار شهر پیوسته است. و حذف تا از «کدامست» مطابق تلفظ معمولی و چنان است که رودکی گوید:

ور ببلور اندرون ببینی گویی‌ گوهر سرخست بکف موسی عمران‌

تاریخ سیستان، طبع طهران، ص ۳۱۸

چون که اسرارت نهان در دل شود آن مرادت زودتر حاصل شود

گور خانه: مقبره، نظامی می‌گوید:

همان گور خانه ز غاری گزید کز آتش در آن غار نتوان خزید

آنندراج و حذف کسره‌ی اضافه بنابرآن است که شعرا گاه کسره‌ی اضافه را پس از هاء مختفی در شعر حذف می‌کرده‌اند. مانند:

گفتم اعدای او دروغ زن‌اند گفت همچون مسیلمه‌ی کذاب‌

دیوان عنصری، نسخه‌ی خطی و تعبیر «گورخانه‌ی راز» ناظر است بدین جمله: «صدور الاحرار قبور الاسرار» که به امیر المؤمنین علی علیه‌السلام نسبت داده‌اند (امثال و حکم دهخدا) و در رساله‌ی قشیریه (چاپ مصر، ص ۴۵) جزو کلمات صوفیه آمده است. و در شرح انقروی و یوسف بن احمد مولوی بدین گونه روایت شده است: قلوب الاحرار قبور الاسرار. و وجه تشبیه از آن است که نبش قبر در شریعت روا نیست و چون رازی بدل سپرده شد کتمان آن لازم و افشاء آن نارواست.

و اما اینکه کتمان سر موجب آن می‌شود که آدمی به مراد خود زودتر برسد ظاهراً سببش آن است که گفتار، خود نوعی عمل است و غالباً انسان بگفتن قناعت می‌کند و دست از عمل می‌کشد زیرا اراده‌ی او در آن حالت بسستی می‌گراید و به همان گفتن خرسند می‌گردد و فضیل بن عیاض از مشایخ صوفیه (متوفی ۱۸۷) بدین نظر گفته است: من عد کلامه من عمله قل کلامه الا فیما یعنیه. (رساله‌ی قشیریه، چاپ مصر، ص ۵۹) و ما خود می‌بینیم که مردم پر گو در عمل ضعیف‌اند و کسی که خشم خود را بروز می‌دهد کمتر دست بانتقام می‌زند و شاید سنایی به همین مناسبت گفته است:

کین دیرینه در دل آر تمام‌ کان قوی باعثی است بر اقدام‌

حدیقه سنایی، طبع طهران، ص ۵۸۷ تا بدان حد که می‌گویند: سگی که پارس می‌کند نمی‌گیرد. همچنین آدمی از وصف خوشی لذت می‌برد زیرا در آن نوعی اقناع نفس است مطابق مثل معروف: وصف العیش نصف العیش. و پیران از کار مانده به وصف لذت و یا دلیری و کاردانی و آنچه کمال نفس می‌شمرند خود را مشغول می‌دارند و لذت می‌برند و منشأ این همه، چیزی جز همان اصل مهم نیست.

علاوه بر آن که اظهار سر و اعلام تصمیم سبب می‌شود که بعضی از روی حسادت و بدخواهی، موانع پیش روی کار به وجود آورند و یا از راه ملامت و یا استهزاء اراده‌ی آن کس را که بکاری مصمم است متزلزل و سست گردانند و به هر صورت گفتار مولانا قابل توجیه است.

گفت پیغمبر که هرکه سر نهفت‌ زود گردد با مراد خویش جفت‌

مقصود حدیث ذیل است: استعینوا علی انجاح الحوائج بالکتمان فان کل ذی نعمة محسود. (احادیث مثنوی، انتشارات‌ دانشگاه طهران، ص ۳، نیز عیون الاخبار، طبع مصر، ج ۱، ص ۳۸)

دانه چون اندر زمین پنهان شود سر آن سر سبزی بستان شود

از سنایی بشنوید:

آن نبینی که تخمها در گل‌ ننماید به هیچ ظالم دل‌
کم ز خاکی و خاک نعمت ساز از زمستان نهفته دارد راز

حدیقه، طبع طهران، ص ۴۸۳

وعده‌ها باشد حقیقی دل‌پذیر وعده‌ها باشد مجازی تا سه گیر

تاسه گیر: خفقان آور، مجازاً، چیزی که قلق و بی‌قراری آورد چنان‌که گویی راه نفس را گرفته است. (جع: فرهنگ نوادر لغات و تعبیرات، ضمیمه‌ی جلد هفتم دیوان کبیر، انتشارات دانشگاه طهران، در ذیل: تاسه.) بیان تأثیر صدق و کذب است از آن جهت که دل پاک راست را از دروغ باز می‌شناسد و بدان آرامش می‌پذیرد و حس درونی این دو را به‌خوبی تمیز می‌دهد چنان‌که از سخن راست مطمئن می‌شود و دروغ را خود به خود رد می‌کند ولی شرط این تمییز، پاکی دل از غرض و دوری ذهن از اوهام است چه در غیر آن صورت، دیده‌ی دل غلط می‌بیند و درست داوری نمی‌کند چنان‌که فرموده است:

دل بیارامد به گفتار صواب‌ آن‌چنان‌که تشنه آرامد به آب‌
جز دل محجوب کو را علتیست‌ از نبیش تا غبی تمییز نیست‌

مثنوی، ج ۶، ب ۴۲۷۶ به بعد نیز ج ۲، ب ۲۷۳۲ به بعد.

وعده‌ی اهل کرم گنج روان‌ وعده‌ی نااهل شد رنج روان‌

گنج روان: گنجی از مسکوک رایج، و به گفته‌ی فرهنگ‌نویسان، گنج قارون. (آنندراج).

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *