شرح مثنوی بدیع‌الزمان فروزانفر – دفتر اوّل – بخش ۹۹ – اِظْهار مُعْجزۀ پیغمبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ به سُخَن آمدنِ سنگْ‌ریزه در دستِ ابوجَهْل عَلَیْهُ اللَّعْنَه و گواهی دادنِ سنگْ‌ریزه بر حَقیَّتِ مُحَمَّد صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ به رِسالَتِ او

سنگ‌ها اندر کف بو جهل بود گفت ای احمد بگو این چیست زود
گر رسولی چیست در مشتم نهان‌ چون خبر داری ز راز آسمان‌
گفت چون خواهی بگویم کان چهاست‌ یا بگویند آن که ما حقیم و راست‌
گفت بو جهل این دوم نادرتر است‌ گفت آری حق از آن قادرتر است‌
از میان مشت او هر پاره سنگ‌ در شهادت گفتن آمد بی‌درنگ‌
لا اله گفت و الا اللَّه گفت‌ گوهر احمد رسول اللَّه سفت‌
چون شنید از سنگ‌ها بو جهل این‌ زد ز خشم آن سنگ‌ها را بر زمین‌

مأخذ این قصه را بدین صورت تا کنون نیافته‌ام ولی مفاد آن یعنی تسبیح سنگ ریزه از معجزات مشهور حضرت رسول اکرم (ص) است و به چند صورت نقل شده که یکی این است: عن ابی ذر قال کنا جلوسا مع النَّبی (ص) فاخذ حصیات فی کفه فسبحن ثم وضعهن فی الارض فسکتن ثم اخذهن فسبحن. (از ابی ذر غفاری نقل می‌کنند که گفت ما با پیمبر (ص) نشسته بودیم و او چند سنگ ریزه در مشت گرفت و آنها تسبیح گفتند سپس بر زمینشان نهاد و خاموش شدند، دیگربار در مشت گرفت و آنها تسبیح گفتند) دلائل النبوة، طبع حیدر آباد دکن، ج ۲، ص ۱۵۴٫

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *