مقدمه ولد نامه – فهرست مطالب تاریخی مثنوی ولدی

سبب انشاء مثنوی ولدی و نام مولانا و یارانش همچون سیّد برهان الدّین محقق ترمدی و شمس الدّین محمد تبریزی و صلاح الدّین فریدون زرکوب قونوی و چلبی حسام الدّین حسن ولد

اخی ترک قونوی (ص ۳)

تاریخ شروع ولد به این مثنوی (ص ۴)

انتقال از داستان موسی و خضر به داستان مولانا و شمس تبریزی (ص ۴۱)

در بیان آنکه چنانکه موسی علیه السلام با قوت نبوت و عظمت رسالت جویای خضر

علیه السلام گشته بود مولانا با وجود چندین فضائل و خصال و مقامات و کرامات که در دور و طور خود بی‌نظیر بود طالب شمس الدّین تبریزی گشت‌ (ص ۴۱).

خضر مولانا شمس تبریزی شد که از نظر خلق پنهان بود (ص ۱۷۷)

رسیدن شمس الدّین و مولانا به یکدیگر و عشق مولانا به شمس و بردنش به خانۀ خویش (ص ۴۲)

مولانا و شمس زمانی با هم بودند و مدت يك دو سال آسودند و در افواه فجفج افتاد(ص ۴۳)

حسد بردن مریدن مولانا بر شمس الدّين و در شناعت آمدنشان (ص ۴۳)

بدگوئی های مریدان از شمس که اصل و نسبش را ندانیم و چه بوده که شیخ ما را فریفته و ما را از افادات وی محروم ساخته است و دشنامها در پس و پیش گفتن و همه در فکر این بودن که این مرد ناشناس کی بمیرد یا از این شهر برود(ص ۴۳)

داستانی از قوم تاتار و مردم بد طالع (ص۴۵)

رجوع کردن به قصۀ شمس الدین و مولانا و مریدانش (ص ۴۶)

رفتن شمس الدّین از قونیه به دمشق در اثر بد رفتاری مریدان خام (ص ۴۶)

چون شمس الدّین از قونیه برفت مولانا سخت غمگین شد و از آن مریدان ببرید (ص ۴۷)

پشیمان شدن مریدان و از در توبه و عجز و لابه درآمدن ایشان و از سر اعراض و خشم گذشتن مولانا(ص ۴۷)

در بیان فرستادن مولانا ولد را به رسالت از قونیه سوی دمشق به طلب شمس الدّین تبریزی (ص ۴۸)

شرح رسالت و رنج های سفر که وی در این راه بر خویش آسان می‌شمرد (ص ۵۰)

رسیدن ولد به نزد شمس الدین در شام و پیغام رسانیدن (ص ۴۹)

برگشتن ولد از شام به قونیه در رکاب شمس الدّین و خوش گشتن روزگار مولانا (ص ۵۰)

پیاده راه پیمودن ولد یکماه بیشتر در رکاب شمس الدّین و بسی اسرار از وی شنودن و رازها بر وی کشف شدن (ص ۵۰)

استغفار حسودان از کرده‌های خویش و قبول توبۀ ایشان و مدتی همگان با یکدیگر خوش بودن و مهمانی ها و سماع ها دادن (ص ۵۱)

بازگستاخی و حسد کردن مریدان و رنجانیدن شمس الدین پس از آنکه توبه کرده بودند(ص ۵۲)

دلتنگ شدن شمس الدین از مریدان خام و گفتنش که این بار چنان روم که کس هرگز نشان از من نیابد و پندارند که کشته یا مرده‌ام (ص ۵۳)

ناپدید شدن شمس الدین چنانکه دیگر نه از وی خبری رسید و نه اثری (ص ۵۴)

آشفتگی مولانا در فراق شمس الدین و اینکه «شیخ مفتی ز عشق شاعر شد»(ص ۵۴)

استغراق مولانا در عشق شمس الدّين و بی قراری و شور و جوش نمودن بیش از آنچه اول داشت (ص ۵۸)

غلغله در شهر افتادن و سخنان مردم و خاصه منکران دربارۀ مولانا و شمس (ص۵۹)

رفتن مولانا در حال شور و آشفتگی به جانب شام در جستجوی شمس (ص۵۹)

شیفته شدن مردم دمشق به مولانا و حيرتشان در کار وی که ای عجب شمس تبریزی کیست که این بزرگ مرد را دیوانۀ خویش ساخته است (ص ۵۹)

در بیان آنکه اگرچه مولانا شمس را در دمشق نیافت به معنی در خود یافت زیرا آن حال که شمس را بود حضرتش را همان حاصل شد(ص ۶۱)

برگشتن مولانا از دمشق به روم (ص ۶۲)

شمه‌ای از احوال مولانا پس از برگشتن از دمشق (ص ۹۳)

چند سالی نشستن مولانا و باز رفتنش از عشق به جانب دمشق و در این سفر «ماه ها در دمشق ساکن شد»(ص ۶۳)

احوال مولانا در دمشق و سخنان مردم آنجا دربارۀ وی(ص ۶۳)

باز آمدن مولانا دوم بار به قونیه از طلب شمس الدّین (ص ۶۳)

در تفسیر این معنی که مولانا خود شمس شده بود دیگر چه می‌جست (ص ۶۴-۶۳)

برگزیدن مولانا بعد از شمس صلاح الدّین زرکوب قونوی را و به مریدان گفتن که من سرشیخی ندارم همگان به صلاح الدّین بگروید(ص ۶۵)

در بیان آنکه مولانا چون به ولد عنایت داشت پیوسته به تعظیم اولیاء ترغیبش می داد(ص ۶۷)

سفارش کردن مولانا به ولد که پیروی از صلاح الدین کند و پذیرفتن ولد و بندۀ صلاح الدّین شدنش (ص ۶۷)

آرام گرفتن مولانا با شیخ صلاح الدّین زرکوب و از طلب شمس الدّین باز آمدن و باز حسد بردن مریدان خام و دشمنی آغاز کردن چنانکه با شمس می کردند(ص ۷۲)

بدگوئی های حسودان دربارۀ شیخ صلاح الدّين (ص۷۶)

قصد کردن حسودان در کشتن صلاح الدين و رسیدن این خبر بدو و مولانا و رنجیدنشان و سخن های صلاح الدین در این باب (ص ۷۷)

باز رجوع کردن بقصۀ شیخ صلاح الدين و دانستن او عداوت منکران را و فرمودن که ایشان ابله‌اند و جاهل، من در خیر ایشان می کوشم و در حقشان سعادت ابدی می‌خواهم، بایستی بشکرانۀ آن جان فدا کردن در عوض عداوت می‌نمایند(ص ۷۸-۷۷ و ۸۷ و ۸۲)

روی گردانیدن مولانا و شیخ صلاح الدّین از مریدان منکر(ص ۸۸)

چون مولانا و صلاح الدین از مریدان منکر روی گردانیدند و ایشان زیان های آن را دیدند بر درشان بتوبه و استغفار آمدند (ص ۸۹)

توبۀ منکران قبول شد و همگی بندۀ شه صلاح الدّین گشتند(ص ۸۹)

در بیان اینکه شیخ صلاح الدين ولد را فرمود که بجز از من شیخی را نظر مکن که شیخ راستین منم. صحبت دیگر شیخان زیانمند است. نظر ما آفتاب است و مرید سنگ. لابد سنگ قابل در نظر آفتاب لعل شود و نظر ایشان سایه است و سنگ قابل در سایه لعل نشود(ص ۱۰۰)

گفتگوهای شیخ صلاح الدّین با ولد(ص ۱۰۱ و ۱۰۸)

موعظه و معرفت گفتن ولد در خدمت شیخ صلاح الدین و فرمودن او که خواهم تو نمانی تا از تو موعظه و معرفت من گویم که در عالم وحدت دوی نمی گنجد و مثل آوردن (ص ۱۰۷)

چون ماجرا میان ولد و شیخ صلاح الدّین دراز کشید و او را معلوم شد که به فکر و معرفت آنچه خلاصۀ کار است نخواهد روی نمودن. از آن حالت بگذشت (ص ۱۰۸)

چون ولد از قیل و قال عقلی و نقلی بگذشت جان او چون دریا به جوش آمد و امواج سخن از دلش جوشیدن گرفت (ص ۱۱۰)

رجوع به شرح صحبت مولانا و صلاح الدین که نایب و خليفه مولانا بود و اینکه مصاحبتشان ده سال طول کشید و صلاح الدّین رنجور گشت و در گذشت (ص ۱۱۲)

رنجور شدن صلاح الدّین و رنجش دراز کشیدن و از حضرت مولانا درخواست کردنش که مرا دستوری فرما تا نقل کنم و قبول یافتن التماس او به حضرت مولانا و سه روز به عیادتش نارفتن و معلوم شدن که او را وقت نقل است (ص ۱۱۲)

وصیت شیخ صلاح الدین که در جنازۀ من دهل و کوس و دف بزنید و عزاداری مردم در وفات او(ص ۱۱۵)

در بیان آنکه چون شیخ صلاح الدین رحلت کرد خلافت به چلبی حسام الدّين بن اخي ترك رسید(ص ۱۱۶)

گفتار مولانا دربارۀ شمس و صلاح الدین و حسام الدّین (ص ۱۱۶-۱۱۸)

همه مریدان مطيع حسام الدین گشتند و با وی چون شمس و صلاح الدین از در ستیزه نیامدند(ص ۱۱۹)

در بیان مصاحبت کردن چلبی حسام الدين مدت ده سال تنگاتنگ با حضرت مولانا و یاران و اصحاب از حضرت هر دو بی‌حسدی مستفید شدن و بعد از آن نقل فرمودن مولانا(ص ۱۲۴)

سال و ماه و روز وفات مولانا قدس سرہ (ص ۱۲۴)

عزاداری مردم در وفات مولانا تا چهل روز(ص ۱۲۵)

شمه‌ای از فضایل مولانا که مردم یاد می کردند و تأسف می‌خوردند(ص ۱۲۵)

چون مولانا نقل فرمود چلبی حسام الدین به ولد گفت که به جای والد بنشین و شیخی کن تا من در خدمت ایستاده باشم ولد قبول نکرد و گفت چنانکه در زمان مولانا خلیفه بودی بعد از او هم خليفه باش که مولانا نگذشته است (ص ۱۲۶)

حسام الدین چلبی پس از دوازده سال از رحلت مولانا وفات کرد(ص ۱۲۶)

احوال ولد پس از وفات حسام الدّين (ص ۱۲۷-۱۲۶)

چلبی حسام الدین خود را در واقعه به ولد نمود که هر ولی واصل که بیابی در حقیقت آن منم مقصود از او حاصل شود (ص ۱۳۰)

ولد آن کس را در بیداری جست که از نظرها پنهان بود (ص ۱۳۱)

چون چلبی حسام الدّین رحلت کرد ولد به خواهش مردم شیخی را قبول کرد (ص ۱۳۲)

ولد مدت هفت سال بر سر تربت پدر اسرار گفت و آوازه اش به شرق و غرب رسید و کارهای تازه کرد(ص ۱۳۱)

رجوع بدان قصه که ولد را چلبی حسام الدّین در خواب نموده بود و شرح فضائل قطبی که زنده و از نظرها پنهان است و ولد او را می‌ستاید. (یعنی شیخ کریم الدّین بن بكتمر که بعد هم از او نام برده است) (ص ۱۴۳-۱۴۲)

رجوع به قصۀ شفاعت مریدان و پذیرفتن ولد سخن ایشان را و به مقام والد خود به شیخی نشستن (ص ۱۵۸)

کارهای تازۀ ولد چون خلفا و نواب به هر سو فرستادن و شجره نوشتن و رسوم و آداب دیگر (ص ۱۵۹-۱۵۸)

در بیان آنکه شمس الدین تبریزی و خلفای مولانا شیخ صلاح الدین و چلبی حسام الدین در ولایت و بزرگی و علوم مشهور نبودند، از تقریر ولد همچون مولانا شهرت گرفتند(ص ۱۶۱)

در بیان آنکه این معانی غریب نادر بخشایش سید برهان الدّین محقق ترمدی است که شاگرد

مولانای بزرگ بهاءالدّين محمد معروف به ولد بود(ص ۱۸۳-۱۸۲)

وصفی از فضایل سید برهان الدين (ص ۱۹۰-۱۸۹)

داستان آمدن سبد برهان الدین محقق ترمدی در جوانی به بلخ و گرویدنش به مولانای بزرگ بهاء الدين محمد ولد و شرح نسبت و نژاد و فضائل مولانای بزرگ و لقب سلطان العلماء برای او(ص۱۹۰)

سید برهان الدّین پس از مولانای بزرگ قطب سلسله بود(ص ۱۹۲)

در بیان آنکه مولانای بزرگ سلطان العلماء بهاء الدین محمد ولد از محمد خوارزمشاه و مردم بلخ برنجید و از آنجا بیرون شد و پس از مهاجرت او قوم تاتار بلخ را بگرفتند و مولانای بزرگ پس از سفر کعبه به روم رفت و در قونیه مقیم شد و سلطان علاء الدین مرید او گشت (ص ۱۹۳)

مولانای بزرگ در رفتن بود که خبر هجوم تاتار رسید(ص ۱۹۳)

مقام ارادت سلطان علاء الدین به مولانای بزرگ که می‌خواست او را به جای خود بر تخت سلطنت بنشاند(ص ۱۹۵)

رحلت مولانای بزرگ پس از دو سال در قونیه و هفت روز تعزیه داشتن سلطان و سوار ناشدنش و عرس دادن و تمامت اهل قونیه را مال ها بخشش کردن و عزاداری مردم قونیه (ص ۱۹۳-۱۹۲)

چون تعزيۀ بهاء الدّین تمام شد مردم روی به مولانا جلال الدین آوردند که بعد از این عالم بزرگ ما توئی (ص ۱۹۵)

نشستن مولانا جلال الدین بر جای والدش مولانا بهاء الدين ولد و رسیدن سبد برهان الدين محقق به طلب شیخ خود به قونیه و شیخ را نایافتن و فرزندش جلال الدّین را دیدن که در علوم ظاهر بغایت شده بود و به مرتبۀ پدر رسیده و بدو گفتن که به علم وارث پدر شدی الّا پدرت را غیر از این احوال ظاهر احوال دیگر بود و آن آمدنی است نه آموختنی، بر رسته است نه بر بسته و آن احوال از حضرتش به من رسیده است، آن را نیز از من کسب کن تا در همه چیز ظاهراً و باطناً وارث پدر گردی و عين او شوی (ص ۱۹۶-۱۹۵)

آمدن سید برهان الدّین محقق به قونیه سالی پس از وفات مولانای بزرگ (ص ۱۹۷)

سید برهان الدین مردم قونیه را به خویش دعوت کرد و خلقی انبوه مرید او شدند(ص ۱۹۷)

در بیان مرید شدن مولانا جلال الحق والدّین سید برهان الدین محقق را و مدت نه سال در صحبت او بودن و بعد از آن نقل کردن سید برهان الدین و مولانا جلال الدّین به مجاهده و ریاضت مشغول شدن و به کمال شیخی رسیدن و عین او گشتن و قطب زمان خویش شدن چنانکه کاملان و واصلان محتاج عنایت او بودند(ص ۱۹۸)

مولانا پس از وفات سید برهان الدّین پنج سال به رياضت اشتغال داشت (ص ۱۹۹)

مردم از مولانا کرامت ها دیدند و خاص و عام بدو گرویدند و مریدانش از ده هزار بیش شدند و مولانا بوعظ و ارشاد مشغول شد(ص ۱۹۹)

آنگاه که مولانا گرم دعوت و تربیت بود و مریدان بی‌شمار داشت «ناگهان شمس الدّین رسید به وی» (ص ۱۹۹)

شمس الدین تبریزی جهت مولانا جلال الدین ظاهر شد تا او را از عالم عاشقی و مرتبۀ اولیائی واصل سوی عالم معشوقی برد(ص ۱۹۹)

انقلاب و تحوّل مولانا به رهبری شمس تبریزی (ص ۲۰۰)

ولد صاحب مثنوی حاضر می گوید این همه بیان و معانی «هست موروثم از بهای ولد» و مرا به همنامی او پدرم بهاء ولد نام گذارد(ص ۲۱۹-۲۱۸).

نژاد و نسب مولانای بزرگ که اباً عن جد از مردم بلخ بودند(ص ۲۱۹) شرحی از فضائل مولانای بزرگ و اینکه حتی درباره بایزید و جنید می‌گفت نیک مردان بودند و حکایتی دربارۀ بزرگواری او(ص ۲۱۹)

گفتار سید برهان الدین که راه را پایان هست اما منزل را پایان نیست (ص ۲۳۸)

سرمستی‌های ولد گویندۀ این مثنوی (ص۲۵۱)

در بیان آنکه هر ولی اوّل قطره‌ای بود از غایت صدق و محبت حق، آخر دریائی شد و موج ها در دریا متفاوت‌اند و موج مولانا از همه موج ها بیشتر است. (ص ۲۵۴)

شرحی از فضایل مولانا و رسم و آئین خود و پیروان صادقش که لغزشگاه کوته نظران است (ص ۲۵۶-۲۵۴)

تفضیل مولانا و پیروان راستین او بر ذوالنون و سنائی و عطّار (ص ۲۵۶)

تفضیل مریدان رسیده بر اولیای گذشته و تعریف از شیخ صلاح الدّین در جزو مریدان مولانا که

مرید باید چنین باشد(ص ۲۵۴)

نام بردن از حسام الدین در جزو مریدان برگزیدۀ مولانا(ص ۲۵۸)

شمس تبریزی این قدرت را داشت که هرچه می‌خواست می‌کرد و در هر چیز و هر کس تصرف می نمود و هر ناممکنی پیش قدرت وی ممکن بود(ص ۲۶۶)

شرحی از مقامات حسام الدین چلبی و اظهار سوگواری و اسف که چنان گوهری از دست برفت:

روح وحیی طلب چو می طلبی / همچنانکه حسام دین چلبی (ص ۲۸۴)

در بیان مراتب عاشقان و معشوقان و اینکه شمس تبریزی سرور و پادشاه آخرین مرتبۀ معشوقان و از نظرها پنهان بود و شعر عربی مولانا در وصف شمس (ص ۲۸۶)

گفتار مولانا که در قیامت من و شمس الدین از همه ممتاز و بی انباز حشر گردیم (ص ۲۸۸)

پاره‌ای از شهودهای عرفانی مولانا از شمس و شرحی از فضائل و مناقبشان (ص ۲۹۰)

پاره‌ای از حالات شمس الدین و مرتبۀ ارادت مولانا بدو(ص ۲۹۱-۲۹۰)

شمه‌ای از شمایل و صورت و سیرت مولانا(ص ۲۹۲)

در بیان آنکه مولانا از جهان صورت نقل فرمود اما نور حقیقی او در بازماندگان و فرزندان و پیروانش باقی و پایدار است (ص ۲۹۴-۲۹۳)

گفتار دربارۀ کریم الدین پسر بكتمر که یادگار حسام الدین است و در این دور صاحبدل و ولی زمان هم اوست (ص ۳۲۲)

ولد می گوید هرچه از گزیدگان می‌گویم مقصودم همان پسر بكتمر است (ص ۳۲۳)

تعریف و تجلیل از کریم الدین بن بكتمر و اینکه حسام الدین پیوسته مدح گر او بود (ص ۳۲۳)

نقل فرمودن شیخ کریم الدین پسر بكتمر که وی پس از حسام الدین هفت سال رهبر بود(ص ۳۲۷)

ناله و افغان ولد در مرگ شیخ کریم الدّین (ص ۳۲۷)

سرمستی های ولد از حال خود و شیخ (ص ۳۳۸-۳۳۶)

تعریف ولد از مثنوی خود (ص۳۹۱)

شرح خوابی که سراج الدین مثنوی خوان درباره این مثنوی دیده و چند بیت در خواب از حسام الدین شنیده که یکی به خاطرش مانده بود:

هر که را دید هست این را دید / که بر این نظم نیست هیچ مزيد (ص ۳۹۳-۳۹۲)

سفارش ها و مبالغه های ولد دربارۀ خواندن این مثنوی(ص ۳۹۴)

تعریض گونه‌ای از ولد به خویشاوندان که جنس او نی اند. (ص ۳۹۴)

سال و ماه و روز شروع و ختم این مثنوی(ص ۳۹۹)

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *