مقدمه ولد نامه – وحدت وجود در آثار دیگران

مسلمان گر بدانستی که بُت چیست / بدانستی که دین در بت پرستی است

اگر مشرك زبُت آگاه گشتی / کجا در دین خود گمراه گشتی

«گلشن راز»

***

متّحد بودیم با شاه وجود / حکم غیریّت به کلّی محو بود

بود اعیان جهان جمله برون / زامتیاز علمی و عینی مصون

جامی

شیخ محی الدّین در اول فتوحات مکیّه می گوید:

«سُبحانَ من اظهر الاشياء و هوعينها» که قیل و قالی بر پا کرده و علاءالدوله سمنانی بر او سخت تاخته است؛ و بعضی «غیبها» خوانده‌اند که غائله را رفع می‌کند. اتفاق را ظهور و غیبت هو مناسب است!؟

اکنون جواب بشنوید که وحدت وجود در عالم تکوین و ایجاد کاملاً صحیح است و مولوی هم بدان حقیقت معتقد است. اما اینکه عالم همه حقّ است و سالك به جایی می‌رسد که تمام عالم را حقّ می بیند و مابین انبیاء و اولیاء و سایر افراد بشر تمایز و فرق نباشد. الخ.

این سخن در طریقت مولوی درست نیست. او می گوید انبیاء و اولیاء مظاهر کامل حقّند و باقی باید از ایشان پیروی کنند و اگر بخواهیم مابین تکوین و تشریع را سازگاری بدهیم، باید بگوئیم افراد بشر همه در اصل وجود مشترکند امّا تفاوت درجات نور است. خلاصه اینکه نور تجلّی بر همه افراد یکسان نتافته و «فجعلنا بعضهم على بعض» مصداق یافته است واضح بشنوید که مولوی می گوید:

پس امام حيّ قائم آن ولی است / خواه از نسل عمر خواه از علی است

مهدی و هادی وی است ای راه جو / هم نهان و هم نشسته پیش رو

او چو نور است و خرد جبریل او / آن ولیّ کم از او قندیل او

آنکه زین قندیل کم مشکوة ماست / نور را در مرتبت ترتيب هاست[۱]

مولوی در بیان فناء وجود بشر، در حقّ بهترین اشعار را در مورد «اناالحق»، و «سبحانی ما اعظم شانی» گفتن بایزید بسطامی گفته است:

چون پری غالب شود بر آدمی / گم شود از مرد وصف مردمی

چون پری را این دم و قانون بود / کردگار آن پری خود چون بود[۲]

فناء في الله را به حديدۀ محماة مانند می‌کند:

شد ز رنگ و طبع آتش محتشم / پس بگوید آتشم من آتشم[۳]

در موضع دیگر می گوید:

چون انای بنده لا شد در وجود / پس چه باشد تو بیندیش ای جحود

گر تو را چشم است بگشا در نگر / بعد لا آخر چه می‌ماند دگر[۴]

مولوی می گوید کمال توحید آن ست که وجود سالك در وجود حقّ تعالی فانی شود:

چیست توحید خدا آموختن / خویشتن را پیش واحد سوختن

گر همی‌خواهی که بفروزی چو روز / هستی همچون شب خود را بسوز

هستیت در هست آن هستی نواز / همچو مس در کیمیا اندر گداز. الخ[۵]

———————

[۱] . مثنوی نیکلسون، چاپ لیدن، دفتر دوم، بیت: ۸۱۷-۸۲۰

[۲] . ايضا، دفتر چهارم، بیت: ۲۱۱۴ و ۲۱۱۲

[۳] . ايضا، دفتر دوم، بیت: ۱۳۵۰

[۴] . ایضا، دفتر ششم، بیت: ۲۰۹۷-۲۰۹۶

[۵] . ایضا، دفتر اول، بیت: ۳۰۱۱-۳۰۰۹

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *