مقدمه ولد نامه – یاد شمس و پیروان دیگر مولوی در مثنوی
در مثنوی مکرر از شمس نام برده و هر جا به اسم او رسیده، دیوانه وار آشفتگی حال نشان داده است. از جمله در اوایل مثنوی در قصّه پادشاه و کنیزک که خودش در ابتدای حکایت می گوید:
بشنوید ای دوستان این داستان / خود حقیقت نقد حال ماست آن[۱]
در اوایل این قصّه ذیل عنوان «بردن طبیب غیبی بر سر بیمار» داد سخن داده و در آخر گفته است:
فتنه و آشوب و خونریزی مجو / بیش از این از شمس تبریزی مگو[۲]
و در ابیات قبل می گوید:
شمس تبریزی که نور مطلق است / آفتابست و از انوار حق است[۳]
جای دیگر در مجلّد ثانی می گوید:
باز گرد شمس می گردم عجب / هم زفرّ شمس باشد این سبب
شمس باشد بر سببها مطّلع / هم از او حبل سببها منقطع
صد هزاران بار ببریدم امید / از که از شمس این زمن باور کنید
تو مرا باور مکن کز آفتاب / صبر دارم من و یا ماهی ز آب
ور شوم نومید نومیدی من / عين صنع آفتابست ای حَسَن[۴]
گویا در تعبير «ای حسن» اشارتی بنام حسام الدین است که اسم اصلی او حسن بود و راجع به سید برهان الدین محقق ترمذی و شیخ صلاح الدین زرکوب گوید:
پخته گرد و از تغيّر دورشو / همچو برهان محقّق نور شو
چون زخود رستی همه برهان شدی / چونکه گفتی بنده ام سلطان شدی
ور عیان خواهی صلاح دین نمود / دیده ها را کرد بینا و گشود
فقر را از چشم و از سیمای او / دید هر چشمی که دارد نور هو[۵]
اشعار فوق را به مناسبت خلوص و اخلاص و مُخلِص و مُخلَص «الا عبادك منهم المخلصين» آورده و بیان احوال سیر و سلوك آنها را کرده است.
————————
[۱] . ایضاً، دفتر اول، بین ۳۵
[۲] . ایضاً، دفتر اول، بیت: ۱۴۲
[۳] . مثنوی علاءالدوله ص ۴ بیت ۱۹. نیکلسون ندارد
[۴] . مثنوی نیکلسون دفتر دوم، بیت: ۱۱۱۴-۱۱۱۰
[۵] . مثنوی علاء الدوله، ج ۲، ص ۱۳۳، سطر ۲۱، مثنوی نیکلسون، دفتر دوم، بیت: ۱۳۲۲-۱۳۱۹
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!