سخنرانی استاد بَدیعُ الزّمان فروزانفر در مورد مثنوی مولانا
مثنوی در اصطلاح اُدَبا ابیاتی است که مصراعهای هر بیت آن با یکدیگر هم قافیه باشند. و شعرای پارسی از آغاز منظومههای مُفَصّل خود را از این نوع پرداختهاند مانند آفرین نامه ابوشکور بلخی و کلیه و دمنه منظوم از رودکی و شاهنامه از استاد طوسی. اما از قرنها پیش و حتی در قرن هفتم هجری، چنان که خواهیم گفت این عنوان به منظومهای بسیار معروف که شهرت جهانی دارد یعنی مثنوی مولوی اختصاص یافته است. این منظومه که بدون مبالغه و بیهیچ شک و تردید جامع ترین اثر منظوم صوفیانه و یکی از بزرگترین شاهکارهای ادبی جهان است مشتمل است بر شش مجلد که همه آنها به یک وزن و به بحر رَمَل مسدس مقصور فاعلاتن فاعلاتن فاعلات سروده شده است. گوینده این اثر نفیس مولانا جلال الدین محمد را کمتر کسی است که نشناسد. و با اهتمامی که اخیرا در تحقیق احوال و نشر آثار و بحث در مرتبه و مقام معنوی وی کرده اند، احتیاجی نمیبینم که سوانح زندگی او را اگرچه به طریق اجمال نقل کنم و چون موضوع این سخنرانی تنها مثنوی مولاناست از ذکر احوال و شرح خصوصیات دیگر آثار وی از قبیل دیوان کبیر و فیه ما فیه و مکتوبات و مجالس سبعه صرف نظر میکنم و با اعتراف به عدم قابلیت و کم مایگی، سخنی چند درباره مثنوی شریف خواهم گفت. مقدمتا عرض میکنم که شعرگویی و سخنسرایی مولانا با شعرای دیگر این تفاوت دارد که او در آغاز عمر و روزگار جوانی، فقیه و مفتی و مدرس بوده و هرگز بیتی یا قطعه و غزلی نسروده است و ناگاه پس از وصال به شمس الدین محمد ابن ملک داد تبریزی و هیجان و شوری که از تابش انوار او در محیط ساکن و آرام وجود مولانا برانگیخته شده، به نظم شعر پرداخته و سماع و رقص آغاز کرده است و چون ملاقات وی با شمس تبریزی در شهر قونیه به سال ۵۴۲ صورت گرفته، پس دوره شاعری مولانا بعد از این تاریخ و در حدود ۳۸ سالگی او شروع شده و مطابق روایتی که در نسخۀ افندی از نسخههای کهن و معتبر دیوان کبیر قید شده نخستین غزلی که فرمود غزلی است که مصراع اول آن این است:
آه ازان رُخسارِ بَرق انداز خوشْ مهپارهای
صاعِقَهست از برق او بر جان هر بیچارهای
چنان که آخرین غزل وی به نص شمس الدین افلاکی که با سلطان ولد فرزند مولانا معاصر بوده و کتابی مفصل در شرح احوال مولانا و پدر و یاران گزین وی تالیف کرده غزلی است که در شب آخر زندگی یعنی شب پنجم ماه جمادی الاخر سال ۶۷۲ به نظم آورده و مطلع آن این است:
رو سَر بِنِه به بالین تنها مرا رها کُن
تَرکِ مَنِ خَرابِ شَبگردِ مُبتلا کُن
و بنابراین دوره شاعری او تقریبا سی سال میشود که در این مدت بیش از چهل هزار بیت غزل و رباعی و قصیده و قطعه و ترجیعات سروده و ۲۵۶۳۲ بیت به شکل مثنوی در نظم کشیده است. از سال ۶۴۲ تا حدود سال ۶۵۷ یا ۶۶۲ طبع مولانا به نظم مثنوی رغبت ننموده و مدت ۱۵ یا ۲۰ سال تنها به سرودن غزل و دیگر انواع شعر میپرداخته است. پس از وفات صلاح الدین فریدون زرکوب در غُره محرم سال ۶۵۷، مولانا به صحبت چلبی حسام الدین حسن ابن محمد سرگرم گشت. و مطابق روایاتی که هست وی از مولانا درخواست تا منظومهای بر وزن حدیقه سنایی غزنوی یا منطق الطیر فریدن الدین محمد عطار نیشابوری به نظم آورد و مولانا ۱۸ بیت که در آغاز نخستین دفتر مثنوی آمده و در آن اوقات سروده بود بر حسام الدین عرضه فرمود و بدین ترتیب نظم مثنوی آغاز گشت و مولانا به تقاضای حسام الدین مثنوی را به نظم میآورد و حسام الدین مینوشت و باز بر مولانا میخواند تا به سبب مرگ زوجه حسام الدین مدت دو سال نظم مثنوی در عهده تعویق افتاد تا آنکه حسام الدین فراغی حاصل کرد و تقاضا را از سر گرفت و مولانا به نظم دفتر دوم شروع فرمود و مرتبا تا پایان دفتر ششم به نظم مثنوی اشتغال داشت. درباره تاریخ شروع مولانا به نظم مثنوی دو روایت جداگانه داریم. یکی روایت مشهور و معروفی است که افلاکی و دیگران نقل کردهاند و به موجب آن نظم دفتر اول مثنوی باید قبل از سال ۶۶۰ به پایان رسیده و پس از فترت دوساله دفتر دوم در سال ۶۶۲ آغاز شده باشد. دیگر روایت عبدالطیف ابن عبدالله عباسی است در مقدمه نسخهای از مثنوی که پس از مقابله با ۸۰ نسخه جمع آوری کرده و آن را نسخه ناسخه نامیده است که به موجب آن نظم مثنوی در سال ۶۶۲ شروع شده است. حقیقت امر این است که مولانا به سبب استغراق در امور معنوی و بیاختیاری و بیقراری که در نتیجه عشق هیجان انگیز الهی داشت چندان به حوادث و وقایع شخصی و عمومی التفات نمیکرد و مشغله درون او را به کار دیگر نمیگذاشت و از این رو اشعار وی رنگ حوادث به خود نگرفته و اشارات تاریخی درآنها کمتر دیده میشود و جز چند مورد در غزلیات نقطههای تاریخی و اشاره به تاریخ سال به نظر نمیرسد با آنکه مولانا در روزگاری پر آشوب که از یک سو آتش جنگهای صلیبی زبانه میزد و از دیگر سوی شمشیرهای مغولان خونخوار باران مرگ بر سر مردم ایران و عراق و آسیای صغیر فرو میریخت زندگی میکرد و اگر وی در عالم دیگر شعرا میزیست از این حوادث هولناک متاثر میشد و در شعرش نمواری از آنها به نظر میرسید ولی عالم او فوق زمان و مکان و برتر از جریان حوادث بود. علاوه بر آن که صوفیان غالبا به ضبط وقایع و نکات تاریخی چندان اهتمام نمیورزیدند و مولانا نیز همین روش را معمول داشته و تنها در مقدمه دفتر دوم مثنوی تاریخی را ذکر کرده که منشا اختلاف مذکور گردیده و آن در ابیات ذیل است:
مُدّتی این مَثنوی تأخیر شُد
مُهْلَتی بایِسْت تا خونْ شیر شُد
که در بیت اخیر اگر سودا و سود را عبارت از بازگشت به نظم مثنوی بگیریم قرینه است بر اینکه دفتر دوم در سال مذکور شروع شده و باید مولانا نظم دفتر اول را قبل از آن آغاز کرده باشد چنانکه اکثرا بر این عقیده رفتهاند و اگر مقصود از سودا و سود توجه مولانا به حسام الدین چلبی و نظم مثنوی باشد در آن صورت سندی خواهد بود برای گفته عبداللطیف عباسی که شروع مثنوی را در سال ۶۶۲ فرض کرده است. ولی ذیل این تاریخ در دفتر دوم و پس از بیت مثنوی که صیقل ارواح بود بازگشتش روز استفتاح بود میتواند موید قول اول واقع گردد. به هر صورت این نکته مسلم است که پس از شروع دفتر دوم مولانا مثنوی را به طور مرتب نظم کرده و در این میانه فترتی روی نداده است. اختتام دفتر ششم که ناگهان مطلب قطع میشود و حکایت سحر آمیز شاهزادگان ناتمام میماند دلیلِ آن است که نظم کتاب یا به سبب وفات مولانا و یا به علت ملالت بسیار در عهده تعویق افتاده است. عده ابیات مثنوی به نقل افلاکی ۲۶۶۶۰ بیت و مطابق چاپ لیدن ۲۵۶۳۲ بیت است ولی به تدریج به سبب اغراض مذهبی و خیانت نساخ ابیات بسیار که اکثر آنها سست و سخیف است و همسنگ سخنان مولانا نیست در مثنوی اضافه شده. چنان که نسخه چاپ علاالدوله متضمن ۲۷۷۹۵ بیت است که عبداللطیف عباسی در نقدمه نسخه ناسخه اعتراف میکند که آن نسخه ۲۰۰۰ بیت بر سایر نسخ اضافه دارد. از مثنوی معنوی نسخههای خطی بسیار در جهان موجود است به طوری که میتوان آن را در عِداد محسوب داشت که در طول قرون مورد توجه بوده و نسخههای فراوان با خطوط زیبا و جلد و تصحیف ظریف از آنها فراهم شده. مانند شاهنامه و خمسه نظامی و کلیات سعدی. در میان اصحاب مولانا کسانی بودهاند که وظیفه آنها نوشتن نامهها و دیگر آثار منظوم و منثور وی بوده و افلاکی آنها را در مناقب خود کاتبان اسرار و کتبه کلام و جامع کتب اسرار مینامد و از آن میان بهاالدین بحری و فخرالدین سیماسی را یاد میکند و حکایاتی از روایت آنها میآورد ولی فخرالدین سیماسی هم به روایت افلاکی در سخنان مولانا دخل و تصرف میکرده و قلم اصلاح میرانده است و از این روایت معلوم میگردد که تحریف آثار مولانا امری نیست که بعدا معمول شده باشد و دیگر از کاتبان اسرار حسام الدین چلبی و سلطان ولد فرزندان مولانا بودهاند و از مکتوبات مولانا مستفاد میشود که اکثر آنها را مولانا تقریر نموده و حسام الدین کتابت کرده چنان که مثنوی را نیز به همین روش انشا فرمود و حسام الدین در قید کتابت آورد و از روایات افلاکی معلوم است که حسام الدین در کتابت مثنوی اهتمام بسیار به خرج میداده و پس از نوشتن بر مولانا میخوانده و با دقت تمام حرکات کلمات را ضبط مینموده. اینک یکی از روایات افلاکی را به سبب اهمیتی که دارد نقل میکنیم:
حضرت سلطان الخلفا چلبی حسام الحق و الدین مجموع مجلدات مثنوی را بر حضرت خداودگار هفت بار فروخواند و سماع جانی کرده استماع فرمود و بر رموز و کنوز اسرارش مطلع گشته مطلع اسرار الهی شده و تمامت مشکلات مثنوی را حرفا حرفا حل کرد و ضبط فرموده اعراب نهاد و هرکه از خلفای حضرت ایشان سماع کرد و نسخه ساخت همانا که نسخه صحیح و معتمد الیه آن است و بر آن مزید نیست و از مطالعه نسخه مثنوی محفوظ در قونیه که ذکر آن میآید و نسخههای کهن و معتبر دیوان کبیر به نظر میرسد که عدهای از یاران مولانا مقید بودهاند که عین تلفظ وی را در کلمات قید و ثبت کنند همان تلفظی که اکنون در بعضی از نواحی خراسان به گوش میخورد و بازمانده تلفظ آن کلمات در روزگار پیشین است و ظاهرا حسام الدین همین روش را در کتابت مثنوی منظور داشته است. بیهیچ شکی پیروان مخلص مولانا به خواندن مثنوی و فهم اسرار و رموز آن عنایت بسیار داشته و از سر اعتقاد و اخلاص تمام آن را مطالعه کرده. همچنان جماعتی بودهاند که وظیفه آنها خواندن مثنوی در مجالس سماع بوده و آنها را مثنوی خوان میگفتهاند و از آن جمله سراج الدین مثنوی خوان است که سلطان ولد در ابتدا نامه نام او را ذکر کرده و افلاکی چندین حکایت از قول او نقل کرده است. پیروان مولانا هر روز جمعه بلافاصله پس از قاریان قرآن نوبت خواندن مثنوی و مثنوی خوانان فرا میرسید که مثنوی را با آواز دلکش هماهنگ نی و رَباب میخواندهاند و این رسم پس از وفات مولانا به خصوص بر سر تربت وی معمول بوده و مثنوی خوان وظیفه و راتبه معین داشته است. بهترین نسخه خطی مثنوی که از هر جهت در خورد اعتماد است نسخهای است که از روی نسخه مثنوی مصحح و منقحی که در حضور مولانا و حسام الدین چلبی خوانده شده استنساخ شده و تاریخ کتابت آن دوم رجب سال ۶۷۷ است و بنابراین ۵ سال پس از وفات مولانا به اتمام رسیده است. این نامه آسمانی بارها در ایران و هندوستان و مصر و ترکیه به طبع رسیده ولی بهترین چاپ آن طبع لیدن است که به اهتمام مستشرق دانشمند نیکلسون میانه سالهای ۱۹۲۵ و ۱۹۲۹ مبتنی بر نسخه قونیه مورخ ۶۷۷ و چند نسخه طبعی دیگر با صحت و دقت قابل توجهی طبع شده و انتشار یافته است. مثنوی از روزگار مولانا تا به امروز همواره مورد توجه بوده و عدهای از دانشمندان و محققین صوفیه در حل مشکلات و تفسیر و بیان حقایق و کشف رموز آن کوشیدهاند ولی از این میان مساعی چند تن که بیشتر اهمیت دارد به اطلاع شنوندگان محترم میرسد. به یقین اکثر یا همه شما نام حسین ابن علی بیهقی معروف به کاشفی را که از دانشمندان و وعاظ بود و در قرن نهم هجری میزیست و به سال ۹۱۰ وفات یافت شنیده اید. او از جمله کسانی است که برای فهم مثنوی وقت بسیار مصروف داشته و ابیات آن را به حسب اصول مطالب و به سلیقه خود با هم تلفیق کرده و بدین طریق مسائل و نکات صوفیانه را که در این کتاب متفرق و از هم جدا است را به تناسب پهلوی هم قرار داده و مطالب مثنوی را به سه عین یا چشمه طور کلی مرتب ساخته که عین اول جامع اطوار شریعت است و دوم مخزن اسرار طریقت و سوم مطلع انوار حقیقت و هر عینی به چند نحر و هر نحری به چند رشحه تقسیم میشود و در ابتدای هر قسمت مطلبی را که در مثنوی شریف یافته بیان میکند و در حقیقت با بیان خود خواننده را به فهم مقصود مولانا هدایت میکند. نام این کتاب لب لباب است و روز شنبه آخر ماه رمضان سال ۸۷۵ به اتمام رسیده و پیش از این مولف کتاب دیگر لباب المعنوی فی الانتخاب مثنوی فراهم آورده بود که انتخابی بود از اشعار مثنوی و لب لباب منتخبی است از آن کتاب ولی خردهای که بر آن میتوان گرفت این است که کاشفی مثنوی را تنها از نظر مسائل محدود عرفانی روزگار خود مطالعه کرده و از این رو بسیاری از اصول و مباحث فلسفی و روانشناسی و امور اجتماعی و نکات صوفیانه که از محیط ادراک علمای قرن نهم بالاتر بوده و مولانا به فهم روشن و ذهن مستقیم و هوشیاری کم نظیر خود دریافته بود در این تحلیف نیامده و لب لباب همچنان است که چلبی حسام الدین درباره شخصی که سخنان مولانا را تفسیر میکرد فرموده است که دریا هزاران جو شود اما هزاران جو دریا نشود.
گَر بِریزی بَحْر را در کوزهیی
چند گُنجَد؟ قِسْمَتِ یک روزهیی
و با این همه که لب لباب با وسعت میدان فکر مولانا و مباحث گوناگون و پهناور مثنوی در قیاس نمیآید باز هم برای حل قسمتی از مطالب مثنوی راهنمای مفید و به منزله کلیدی است که بر در آن گنجینه معرفت آویخته اند. دیگر کسی است که شایسته است نام وی در شمار اصحاب معرفت و خدمتگزاران با ایمان و دقیق یاب مولانا مذکور شود عبداللطیف ابن عبدالله عباسی است که در جمع و شرح حدیقه سنایی و مقابله و تصحیح مثنوی مدتی دراز از عمر خویش را صرف نموده و چنان که گذشت نخست مثنوی را با نسخهای که استادان فن در طی ۳۵ سال با شصت نسخه از مثنوی مقابله کرده بودند به سال ۱۰۲۴ مقابله کرده و با این همه از کوشش نایستاده و از آن تاریخ تا ۱۰۳۱ مثنوی را در چند نوبت با بیست نسخه دیگر مقابله کرده و فهرست حکایات آن را مرتب ساخته و ابیاتی را که زائد پنداشته با علامت ز که رمز زائد است مشخص نموده است. تفسیر آیات را از روی کتب معتبر تفسیر با قید آن که آن آیه در کدام سوره است و ماخذ احادیث مثنوی را در حاشیه قید کرده و گاهی نیز ابیات دشوار را توضیح داده و سپس مجموع آنها را به صورت کتابی مستقل درآورده و لطائف المعنوی من حقائق المثنوی نامیده است که در بسیاری از موارد به کار میآید و چراغی فرا راه خوانندگان روشن میسازد و از کارهای سودمند وی آن است که لغات نادر مثنوی را اعم از فارسی و عربی و ترکی ابتدا در حاشیه مثنوی ضبط کرده و توضیح داده و باز آنها را به صورت تالیفی جداگانه موسوم به لطائف الغات تدوین نموده است اما نسخه مثنوی که با ۸۰ نسخه مقابله نموده و آن را نسخه ناسخه نامیده هم به اعتبار نسخه قونیه نتواند بود زیرا مسلم است که عبداللطیف عباسی مقابله مثنوی را با روش صحیح به پایان نبرده و به سلیقه خود ابیاتی حذف یا ضبط کرده و نسخ مورد اعتماد خود را وصف ننموده و تنها به عده آنها اکتفا کرده است. از نسخه مقابله شده عبداللطیف یک نسخه در کتابخانه ملی و نسخهای دیگر در کتابخانه مجلس شورای ملی موجود است. سوم نسخه را نزد مرحوم حاج سید نصرالله تقوی از دانشمندان معاصر متوفی در سنه ۱۳۲۶ دیده ایم. دانشمند دیگر که نام وی لازم است در اینجا ذکر شود قاضمی تلمظ حسین است از فضلای هندوستان که مطالب مثنوی را با مطالعه بسیار از هم جدا ساخته و حکایات و قصص و مطالب کلی و اخلاقی را هر یک در قسمتی علی حده پشت سر هم قرار داده و ابیاتی را که متضمن آیات قرآنی و احادیث نبوی است و قسم مدایح را هریک در فصلی جداگانه آورده و آنها را به نامی مخصوص و امتیاز بخشیده و کتاب خود را مرات المثنوی خوانده است. کتابی نیز به نام نهج المثنوی و کتاب دیگر به عنوان صاحب المثنوی در شرح حال مولانا تالیف نموده که اگرچه آنها را ندیده ام ولی از روی فهرست مطالب آنها که در ذیل مرات المثنوی به طبع رسیده معلوم میشود که مولف رنج بسیار متحمل شده و از روی تامل مثنوی را در مطالعه گرفته است. مطالعه این آثار که به عرض رسید برای کسانی که بخواهند مثنوی را از روی تحقیق بخوانند بیاندازه سودمند است اما کسی که خدمات وی در درجه اول قرار میگیرد مستشرق دانشمند استاد نیکلسون است که چنان که گذشت مثنوی را با اسلوب انتقادی از روی نسخههای معتبر به طبع رسانده و نیز هر شش دفتر مثنوی را به زبان انگلیسی ترجمه کرده و بر مواضع مشکل این کتاب از روی ماخذ معتبر توضیحات و شروح سودمند نوشته است چنان که هیچ یک از شرحهای سابق را در فارسی یا عربی یا ترکی از جهت صحت و دقت با آن مقایسه نتوان کرد و از روی انصاف میتوان گفت که این استاد به تنهایی توفیقی یافته که فضلا و محققان کشورهای مختلف در طول چندین قرن نظیر آن را ادراک ننموده اند. مثنوی شریف به راستی شرح غوامض و اسرار هستی و لبریز از حقایق وجود و گشاینده رازهای روح بشر و به جای مهم ترین تفسیر قرآن و بیان کننده حدیث و لطایف حکمت و نهایت سیر عقلانی امم اسلامی و وسیع ترین کتابی است که اصول تصوف و عرفان را به زبانی روشن به جهت تربیت و هدایت خلق دور از اصطلاحات فریبنده بیمغز و به روشی خاص خود در لباس امثال و قصص بسیار عادی و معمولی ولی مملو از حکمت و معرفت و مضامین پخته و بکر بیان کرده است. برگسون گفته است مثنوی مولوی یکی از مهم ترین کتابهایی است که نوع بشر از خود تاکنون به یادگار گذاشته است. اگرچه مثنوی از جهت زیبایی و لطافت تعبیر یکی از آثار برجسته بلکه در شمار عالی ترین منظومههای ادبی پارسی است باز هم غایت بیانصافی است اگر آن را از جنس گفته شعرا و سخن پردازان، خاصه طبقه مَردسرایان و هجاگویان و آنان که از عشق به صنعت و تکلفات بیحاصل، دامن معنی را از کف دادهاند به شمار آوریم. زینهار و صد زینهار مثنوی نه از نوع شعرهای معمولی است. نغمه الهی و آهنگی آسمانی و سرودی روحانی است که به زبان و بر دست مردی فرشته خو و خدا صفت و عاشق بر تربیت بشر و پیشرفت انسانیت ساخته و پرداخته شده و منظور گوینده آن نه کسب نام و نان و نه جاه و مقام دنیوی و نه اظهار فضل بوده بلکه سراپای وجودش از عشق به حقیقت و انسانیت مالامال بوده و در راه هدایت مردم به سوی یگانگی و وفا و صدق و صفا و دریدن پرده هرگونه تعصب و آنچه مایه جدایی و دوری مردم باشد سر از پا نمیشناخته است و از این رو باید مثنوی را در عداد کتبی مذکور داشت که هر چندی از رشحات فیض حق بر دل بندگان گزیده وی که هادیان راه و عارفان مسالک ملکوت بودهاند فرو ریخته و سبب نجات عالمی بوده است و من خود معتقدم که مثنوی تجلی و ظهوری دیگر است از معانی و لطائف قرآن کریم که مولانا به سبب استغراق در عشق محمدی و به برکت آشنایی روحی که با آن پیشوای بزرگ موحدان داشت مظهر آن تجلی و مجلای آن حقایق گردید و بیگمان هرکه مثنوی را به دقت و تکرار مطالعه کند در مییابد که مولانا تا چه حد به حضرت رسول اکرم صلوات الله و سلامه علیه و علی آله عشق میورزیده و تا چه پایه گوش بر اسرار باطنی آن مهتر و بهترِ جهانیان گماشته است. شرح آن عشق جان افروز از حوصله عبارت و گنجایش الفاظ بیرون است و اگر بخواهم شمهای از آن بیان کنم میترسم که سخن از هم گسلد و قالب تعبیر بر خود شکافد و سیلاب آن مرا و شنوندگان را در رباید و بدانجا کشاند که نه لفظ ماند و نه آوازی برآید.
سخنرانی استاد بدیع الزمان فروزانفر در مورد مثنوی
پیاده سازی توسط وبسایت شمس تبریزی و مولانا
یکشنبه ۱۴/۰۳/۱۳۹۶
واقعا خسته نباشيد
معلومه كه فقط از روي عشق به مولانا داريد انقدر زحمت ميكشيد و مطالب بسيار آموزنده اي روي سايت قرار ميديد.
خدا قوت
استاد بدیع الزمان فروزانفر اولین فردی هستند در تاریخ ادبیات ما که اشعار مولانا را از نسخه های خطی موزه بارگاه مولانا بیرون کشیدند و مولانا را بعد از حدود ۷۰۰ سال به مشتاقان ادب و عرفان پارسی معرفی کردند. فقط حیف و صد حیف که عمر ایشان کفاف نداد تا بر روی نسخه های مقالات شمس کار کنند و حتی شاگرد ایشان استاد عبدالحسین زرین کوب هم عمرشان برای چنین کاری کفاف نداد. خداوند همۀ این بزرگان را قرین رحمت خود گرداند.
بیمَر علاقه مندم که تمام حکایت و داستان ها و پندهای مولوی به زبان ساده در کتابی به زبان ساده ترجمه گردد تا قادر باشیم به سهولت، معنی و مفاهیم را درک کرده و به فرزندانمان بیاموزیم.
دوست عزیز خیلی از داستانهای مثنوی را در سایت خلاصه کرده ایم و موجود است. برای پیدا کردن آنها بر روی #داستانهای_مثنوی در قسمت نحوه استفاده از سایت کلیک کنید.
آیا کتابی وجود دارد که تمامتِ تالیفات مولانا را به نثر ساده نوشته باشد؟
نه دوست عزیز وجود ندارد
بله خوشبختانه کتاب نردبان اسمان تهیه شده است ۱۴۰۰
بسیار جامع و کامل بود
سپاسگزارم.
با نام و یاد خدا و با تشکر از عزیزانی که زحمت پیاده سازی این متن زیبا را کشیده اند. از آنجایی که میدانم چقدر برایتان مهم است که این متن هر چه زیباتر و بی اشتباه تر به دست خوانندگانتان برسد بر خود لازم دانستم چند اشتباهی که مطمئن هستم نویسنده محترم به سهو مرتکب شده اند را یادآور شوم، تا اگر لزوم آن حس شد در جهت رفع آن بکوشند.
در خط ۵ به جای بحر رمل “مقصور” که منظور گوینده همان “محذوف” است نوشته شده “مقصود”. در خط ۶ بجای تحقیق و “نشر” نوشته شده ” نظر” در خط ۲۰ به جای “به نظم” نوشته شده “به وزن”- در خط ۲۵ بجای “فترت” که به معنی فاصله افتادن بین دو دوره است نوشته شده “وقفه”- در خط ۲۷ به جای “استغراق”( به معنی غرق شدن در چیزی) کلمه “اشتغال” آورده شده است. در خط ۳۹ “نموداری” غلط نوشته شده و بجای “فترتی” که معنی آن در بالا نوشته شده کلمه “مشکلی” آورده شده است و در ادامه همین خط ” ولی ناگهان ” از قلم افتاده و “قطع میشود” را “پرت میشود” نوشته اند. خط ۴۴ به جای “در عدادِ” که معنی ” در زمره یِ” میدهد کلمه “در تعدادِ” نوشته شده است. در خط ۴۸ بجای کلمات”حرفا، حرفا” از کلمات ” هر فن، هر فن” استفاده شده است. در خط ۷۶ “مقابله” را “مثابله” نوشته اند که مسلم است سهوی صورت گرفته، چون در خط پایین،املاءِ درستِ آن نوشته شده است. در خط ۸۳ بجای “تدوین نموده است” نوشته شده “تحریر نموده است”.در خط ۱۰۳ قبل از “الهی و آهنگی آسمانی” کلمه “نغمه” از قلم افتاده که پاک، جمله را از معنی تهی میکند. در خط ۱۰۹ نیز بازهم بجای کلمه “استغراق” از “اشتغال” استفاده شده و در ادامه همان خط به جای کلمه “مجلای” که از جلوه گری و تجلی می آید کلمه “مجرای” بکار رفته است، و البته در جای جای متن کلماتی از قلم افتاده بود و اشتباهات کوچکِ دیگری نیز وجود داشت که به خاطر عدمِ اطاله کلام، از درج آنها در این وجیزه امتناع کردم. هدف، اصلاح متن بود ولاغیر؛ وگرنه آنچه مسلم است زحمتی ست که پیاده کننده این متن کشیده است والا چند غلط املایی را هر کسی میتواند از متنی به این بلندی در آورد. ولله المستعین.
فقیر حقیر کمتر از قطمیر محمد کیال از بشرویه یِ استاد فرزانه، بدیع الزمان فروزان فر
درود به شما و سپاس از لطف و عنایت و توجه و فرصتی که به این مطلب دادید. اوامر شما انجام شد. لطفا اگر همچنان مشکلی هست بفرمایید.
سلام مجدد جناب اشرفی عزیز؛
بسیار عالی ویرایش شده است خیلی خیلی ممنونم.
از اینکه محبت کرده اید و از کلمات گرمی بخشِ” لطف و عنایت و توجه و فرصت” در باره من استفاده کرده اید، نیز خیلی از شما تشکر میکنم، ولیکن برای من هر کلامی که مربوط به مولانا باشد عین زندگی محسوب میشود، به قول مولوی: بر ملولان این مکرر کردن است/ نزد من قند مکرر بردن است.
سلام. خود سخنرانی استاد را ندارید؟؟؟ من چندسال پیش داشتم الان پیدا نمیکنم. یعنی فایل صوتی همین سخنرانی بالا را؟؟؟