غزل ۱۲ مولانا

 

۱ ای نوبهارِ عاشقان، داری خَبَر از یارِ ما ای از تو آبستنْ چَمَن، ویْ از تو خندان باغ‌ها
۲ ای بادهایِ خوش نَفَس، عُشّاق را فریاد رَس ای پاک‌تر از جان و جا، آخِر کجا بودی؟ کجا؟
۳ ای فِتنۀ روم و حَبَش، حیران شدم کین بویِ خوش پیراهنِ یوسُف بُوَد، یا خود رَوانِ مُصطفی؟
۴ ای جویبارِ راستی، از جویِ یارِ ماسْتی بر سینه‌ها سیناسْتی، بر جان‌هایی جانْ فزا
۵ ای قیل و ای قالِ تو خوش، وِیْ جُمله اَشکالِ تو خوش ماهِ تو خوش، سالِ تو خوش، ای سال و مَهْ چاکر تو را

#شرح_غزل
۱- ای کسی که حضور تو اثر فصل بهار تازه را برای عاشقان دارد، آیا خبری از یار و دوست ما داری؟ ای کسی که چمن با حضور تو سبز و شکوفا می گردد و باغ ها خندان و شکوفا می گردند.
۲- ای بادهایی که خوش بو و خوش عطر هستید، به داد نیاز عاشقان برسید. ای کسی که ورای جان و مکان هستی، بگو که کجا بوده ای؟
شرح:
عبارت مهم به نظر من در مصرع دوم، واژه “پاکتر از جا” است. جا در اینجا به معنای مکان است و هرجا که صحبت از مکان باشد، یعنی ماده حضور دارد، حضور ماده هم یعنی حجاب و اسارت مکانی و زمانی. کسی که پاکتر از جا باشد یعنی اسیر ماده نیست. یعنی روحی است که ورای زمان و مکان است. یعنی برای او فرقی نمی کند که در چه محلی حضور داشته باشد زیرا در در لحظه می تواند در هر جایی که می خواهد حضور داشته باشد. در انتهای بیت مولانا می فرمایند که “آخر کجا بودی؟ کجا؟” یعنی من اگر بخواهم بپرسم که تو در چه مکانی حضور داشتی، سوالم اشتباه است چون تو ورای مکان هستی. به یاد این سخن از جناب شمس تبریزی در مقالات می افتم که فرموده اند:
“سفر من برای برآمدن کار توست، اگرنه مرا چه تفاوت کند از روم تا به شام، در کعبه باشم و یا در استانبول تفاوت نکند.”
۳- ای کسی که حضور تو شور و غوغایی در روم و حبشه به وجود آورده است. من از این حیران هستم که این بوی خوش ناشی از حضور تو، از بوی خوش پیراهن یوسف است یا اینکه از روان پاک و عطرآگین نبی اکرم می باشد؟!
۴- ای کسی که مانند حرکت آب در جوی می باشی (منظور پاکی و تازگی و جریان داشتن است) و راستی و حقیقت در وجود تو جاری است، تو در واقع از جویبار یار (احتمالا منظور از یار در اینجا خداوند است) ما سرچشمه می گیری. تو برای سینه های ما مانند صحرای سینا هستی و برای جان های ما جان افزایی می کنی.
شرح:
صحرای سینا محل کوه طور است و همان جایی است که به حضرت موسی وحی می شده. بر سینه ها سیناستی یعنی تو باعث و عامل این هستی که به سینه های ما الهامات قلبی وارد شود. مولانا در مثنوی بیتی شبیه به این مورد دارند:
موسی جان سینه را سینا کند
طوطیان کور را بینا کند.

۵- ای کسی که گفت و شنید با تو لذت بخش است و کلا همه چیزهای تو خوش است (خوش هم به معنای خوب است و هم به معنای شاد). ماه و سال تو خوش است و سال و ماه خدمتگزار تو هستند.
شرح:
قیل و قال تو خوش است یعنی هم شنیدن حرف های تو لذت بخش است و هم خوب به حرف دیگران گوش می دهی. عبارت مهم در این بیت “ای سال و مه چاکر تو را” است. در واقع این در ادامه همان عبارت “پاکتر از جا” در بیت دوم می باشد. همان طور که گفتیم پاک تر از جا یعنی فراتر از مکان و اسارت ماده و الان هم اینجا چاکری سال و مه به همان معنی می باشد. یعنی زمان خدمتگزار تو است. یعنی تو اسیر زمان نیستی، بلکه بر زمان حکمرانی می کنی. این خاصیت در واقع در ادامه همان فرا رفتن روح از مکان است. چون زمان با ماده تعریف می شود و وقتی کسی از مکان فراتر رفت، از اسارت زمان نیز فراتر می رود و گذشته و حال و آینده برای او یکی می شود و هرچیزی را که بخواهد از گذشته یا آینده خواهد دید.

۱۳۹۵/۰۲/۰۱

1 پاسخ
  1. هاله رحمانی
    هاله رحمانی گفته:

    عرض ادب
    در بیت دوم، فرموده اید…ای بادهای خوش نفس… به فریاد عاشقان برسید. من گمان نمیکنم درست باشد.«رس» اگر امری باشد، مفرد است و به «بادها» که جمع است، نمیخورد. به گمان من اینطور درست تر است: ای بادهای خوش نفس که فریاد رس عشاق هستید..
    ارادت🙏

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *