مکتوبات مولانا – مکتوب ۲۱ – به علم‌الدّین قیصر در جواب نامۀ وی، حاوی نصایح و تشکّر

مشرّفۀ کریم فرزند مخلص، مستبین العواقب، نورالقُلوب، فاروق الحقّ، مُصیبُ الظّنّ، صادق الفراسة، فطیم النّفس، نقیّ القلب، واضع الخیرموضعه، متّقی الرّب، محاسب النّفس، علم الدّولة والدّین، واهب الدّنیا للآخرة ادام الله معالیه رسید، مشتمل بر انواع لطایف و غرایب و دقایق و حقایق خوانده شد، مضمونِ آن همه اخلاص و مودّت و دلْ‌بیداری و عاقبت‌بینی و آخرت طلبی بود، زاده الله حرصاً و شوقاً الی لِقآیه و لجمیع الطّالبین. سلام و دعا مطالعه کند و آرزومندی به دیدار مبارک: سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِّنْ اَثَرِالسُّجُودِ[۱]، غالب و باعث داند. حق تعالی ملاقات حقیقیِ نافع و شافع مونس فی ایمن الاوقات و احسن السّاعات میسّر و مهیّا گرداناد. آنچه نمود از شوق آخرت و طلبِ سعادتِ باقی، عینِ الهام مَلَکی است وعنایت ملیکی و فضل آسمانی و منبّه رحمت الهی اِنْ شاءَ الله که روز افزون باشد و صبح صادق باشد و هیچ شکی نیست که این همه عالم ویرانه‌یی است و در او گنجی است. عاقل به ویرانه آرام نگیرد و بدین جغدان که عاشقِ ویرانه‌اند اقتدا نکند و مغرور نشود و: آنَاءِ اللَّیْلِ فَسَبّح[۲] وَاَطرَافَ النَّهَارِ[۳]، طالب آن گنج باشد.
بقدر الکدّ تکتسب المعالی
و من طلب العُلی سهراللّیالی
تروم العزّ ثمّ تنام لیلاً
یغوص البحر من طلب اللّالی[۴]
*
زان پیش که داده را اجل بستاند
هر داده که دادنیست می‌باید داد[۵]
*
طین کزو داشت دیو ملعون ننگ
تو گرفتی چو دینش اندر چنگ
آن که او کوک و کوکنار خورد
کی غم بوسه و کنار خورد؟[۶]
ایّده الله و سدّده و وفّقه و احسن اقرانه و اتمّ بیانه و تقبّل حسناته و رضی عنه و ارضاه و من الخیر لااخلاه.
روزی دو سه کاندرین جهانی زنده
حیف است دلا اگر به جانی زنده
بی عشق مباش تا نباشی مرده
درعشق بمیر تا بمانی زنده
[۷]
وَالْبَاقِیَاتُ الصّالِحَاتُ[۸]، عشق است. دنیا چو کاه است، عشق چوگندم. بادِ اجل کاه را ببرد یک پرّه کاه نماند: یُسْعَی نُورُهُم[۹] بَیْنَ اَیْدِیهِمْ[۱۰]، جاویدِ عاقبت‌بین باد، بر این باش که نیّت کرده‌ای و دوستان را هم بر این دار و نصیحت کن و یاری ده که این است کار و باقی همه پشیمانی. ملک دنیا چون دهل است، خلایق از بانگ او حیران، بَرِ او جمع می‌آیند و او میان‌تهی، در او هیچ چربشی نی و منفعی نی، خنک آنکه طبلۀ عطّار عشق یافت و از بانگِ طبلِ ملکِ دنیا دل سرد کرد.
ملک عالم سر به سر جز دردسر نارد به سر
ای سبک‌سر دردسر چندین منه بر فرق سر
آفتاب و ماه اگر تاجی کنی بر سر نهی
سربه خشتی بر نهی آخر چو عمر آید به سر[۱۱]
جاوید متیقّظ باد. آمین یا ربّ العالمین.

————————–

[۱] بخشی از آیۀ ۲۹ سورۀ فتح: نشانه آنان در چهره‌هایشان از اثر سجود است.

[۲] “فسبح” در نسخه از قلم افتاده.

[۳] بخشی از آیۀ ۱۳۰ سورۀ طه: و در پاسهایی از شب و در دو سوی روز تسبیح بگوی.

[۴] به اندازۀ سعی و زحمت، بزرگی کسب می‌شود، و هرکه طالب بزرگی باشد شب‌ها را به بیداری می‌گذراند، تو عزت می‌خواهی و تمام شب را می‌خوابی، در حالی که هرکه طالب مروارید است باید به اعماق دریا فرو رود. این دو بیت در صفحۀ ۲۱۳ کتاب ینبوع الاسرار فی نصایح الابرار به این شرح آمده: این دو بیت به صورت‌های مختلف در راحة الصدور ص ۴۰۷ و کلیله ص ۱۵ و لطائف ص ۲۶۵ آمده بی‏ذکر نام گوینده. آقای دکتر مهدوی دامغانی نیز گوینده آن را نشناخته. آقای دکتر یوسفی در حواشی لطائف ص ۴۶۷ نوشته‏اند آقای دکتر بکار آن را در کتاب «الدرر المنتفاه قسم ثانی ۱۷» با اختلافی دیده‏اند که به ابو العلاء معری نسبت داده شده.

[۵] شاعر این بیت یافت نشد، این بیت در چند مکتوب دیگر تکرار شده.

[۶] این دو بیت با اختلافاتی از دو بخش حدیقة الحقیقه سنایی.

[۷] با اختلافاتی در بیت اول، رباعی ۱۶۰۸ مولانا.

[۸] بخشی از آیۀ ۴۶ سورۀ کهف: و کارهای ماندگار شایسته.

[۹] در نسخه آمده: نورهم یسعی.

[۱۰] بخشی از آیۀ ۱۲ سورۀ حدید: نورشان پیشاپیش آنان و در سمت راستشان می‌شتابد.

[۱۱] شاعر این بیت یافت نشد.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *