مکتوبات مولانا – مکتوب ۲۲ – به تاج‌الدّین معتزّ دربارۀ نظام‌الدّین داماد حسام‌الدّین و درخواست جبرانِ زیان‌های وی

آفتابِ اقبال ملک الامرا، امیر ربّانی، کریم الذّکر، لطیف الفکر، مغبوط الایامن، مصباح المساکین، اعلمِ اعدل، مشهور الآفاق، فخر خراسان و عراق، صاحب الدّولتین، ولی السّعادتین، عدل گستر، مظلوم پرور، احسان پیشه، عاقبت اندیشه، امان البلاد، ملاذ العباد، مؤمن الفقرا، تاج الحقّ والدّین، الْعَافِینَ عَنِ النّاسِ وَاللهُ یُحِبُّ الْمُحسِنِینَ[۱] ادام اللهُ عُلوَّهُ و کبت عدوّه و ایّده و نصره یَسّرلهُ الیُسری و جنَّبَهُ عن العسری در بروج سعادت و سیادت و شادکامی و بلندنامی مدام تابان باد و الهام ربّانی و توفیقِ یزدانی، در هر برّی و بحری هادی و مرشد و مسدّد حافظانِ غیبی آسمانی: لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِةِ یَحفَظُونَهُ مِنْ اَمْرِ اللهِ[۲]، حارسان و مراقبانِ آن دولت باد.
سلام و دعا مطالعه فرماید و آرزومندی به لقایِ شریفِ مبارک غالب و باعث داند شکرالمنعم واجب[۳]. امّا چون انعام و دلجویی و دلداریِ آن ولیّ الانعام از حدّ و اندازه گذشت، از شکر آن عاجزیم. حوالۀ آن به خزانۀ کرم و مکافاتِ بی‌نهایت ذوالجلال مفوّض و موکول است: وَاِن تَکُ حَسَنَةً یُضَاعِفْهَا وَیُؤْتِ مِن لَّدُنْهُ اَجْراً عَظِیماً[۴].
فرزندِ مخلص معتقد، نظام الدّین، نظّم الله اموره فرزندِ این داعی است و حقوقِ فرزندی و خدمت و جانبازیِ مخلصانه بر این داعی بسیار ثابت دارد و از عهدِ صغر، در باب فقرای ربّانی، مال چه باشد که جان بذل کرده است، زیرا در بندگی فقرا می بر رُسته بوده است، نی بر بسته.
فلا تحقِرَن نفسی و انت حبیبها
فکُلّ امریٍ یَصبُو الی من یُجانِسُ[۵]
*
به جنس خویش دارد مرغ پرواز
کبوتر با کبوتر باز با باز[۶]
از روش مرد حاجت نیست پرسیدن، در همنشینانش بنگرند و از مال نباید پرسیدن که از کجا حاصل کردی، به مصرفِ خرجش نظر باید کرد که کجا خرج می‌شود. هر انعام و لطف و مسامحت و پادشاهی که ملک الامرا ادام اللهُ عُلوَّهُ از اوّل تا آخر، در بابِ فرزند، نظام الدّین فرمود و فرماید، خاص در حقِّ این داعی فرموده است و در حقِ فقرا مقبول و مبرور باد، که مال و تن او و عِرض او از[۷] صغر تا کنون وقف فقراست و این به نوشتن راست نمی‌آید. داعیِ مخلص می‌خواست که به خودیِ خود آید در مشافهه به خدمت بگوید، لیکن بر فراستِ ربّانی خاطرِ اشرف که اَلْمُؤمِنُ یَنْظُرُ بِنُوْرِ اللهِ[۸] اعتماد رفت، اِنْ شاءَ الله حاجت نیاید زحمت آوردن، خود به معنی حاضرِ خدمتم که به دعایِ دولت میان بسته‌ایم، از انواع کسر و زیان افتاده است، یک سبب، رعایت شفاعت‌ها که می‌کنند و استیفای حقوق کی تواند کرد؟ با استیلای شرم و اعتقاد و محافظت جانب ضعفا و اهلِ خیر لابد مسامحت‌هاش لازم آمد. هنگام آن است که پادشاهی فرمایی این بار دیگر، که این کشتی بی‌حمایتِ آن نوحِ کرم ادام اللهُ عُلوَّهُ از گردابِ طوفان، خلاص نمی‌باید.
گر آب دهی، نهاله تو کاشته‌ای
ور پست کنی، همش تو افراشته‌ای
[۹]
یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اِن تَنصُرُواللهَ یَنصُرْکُمْ[۱۰].
خود ملک الامرا استادِ این آزمایش است که حق تعالی سریع‌الحساب و سریع‌المکافات است. هیچ کس در این باب زیان نکرد و نخواهد کردن. چشم می‌دارم که سایۀ عنایت ملکانۀ پادشاهانۀ مخدومانه، دربارۀ فرزند مخلص، نظام الدّین، این بار دیگر مبذول فرماید و خداوندی کند تا از این عهدۀ گران بیرون آید: یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمُنُوا هَلْ اَدُلُّکُمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنجِیکُم[۱۱]، و لا سیّما این خیر به خیرهای دیگر نماند، از آسمانِ هفتم تا زمینِ هفتم فرق است میان احسان کردن به فقرای اهلِ نفس و تن با فقرای اهلِ دل و حقیقت، و معلوم است که خویش و پیوسته به خدمت ملک المشایخ، جنیدالزّمان، امین القلوب، شمس الحقایق، امام الهدی، حسام الحقّ والدّین متّع الله العارفین بطول بقایه، الله الله این احسان را از جنسِ احسان‌های دیگر نفرماید شمرد. لَیسَ التَکَحُّلُ فی العَینَینِ کَالْکَحَلِ[۱۲].
کو دیده که گوهر ز خسی بشناسد
یا باز سپید از مگسی بشناسد[۱۳]
الّا چون کمال برده باشند، پاس آن داشتن عین فرض باشد، تا چون ظاهر شود روز اجل که: فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ[۱۴]، پشیمانی نیاید، اِنْ شاءَ الله تعالی. دیدۀ آن دولت مُکحّلِ هدایت و توفیق ابداً مکتحل باد، آمین یا ربّ العالمین که اولیایی تحت قبابی لایعرفهم غیری[۱۵]. عابدِ ششصدهزار ساله گوهر آدم را نشناخت و زاهدِ صاحب کرامات، یعنی بلعم باعور[۱۶]، گوهر موسی را نشناخت، الّا چو گمانی برده بود پاس آن نداشت، مواخذ آمد. آنگه چون مواخذ آمد، سرِّ، مَرضتُ فلَم تَعُدنی[۱۷] چه کارها کرد؟ داعی را در این گواهی‌ها غرض نیست، جز شفقت و حق‌گزاریِ ملک الامرا که می‌فرماید که: با بندگان من آشنایی و دوستی کنید در این عالَم و غنیمت دارید تا چون روزِ دولتِ ایشان بیاید و دورِ مَن کَانَ للهِ بگذرد که دنیاست و دورِ کَانَ اَللهُ لَهُ بیاید[۱۸] که عقبی است، پشیمان نشوید و حسرت نخورید. در این عالَمِ دو روزۀ دروغین، مهمّاتِ ملوکِ دو روزه چنین مخاطره است و چنین مهم، آخر به طالبانِ عالَم راستین کم از این نباشد، اگر چه عذر گویند که مخفی بودند نشناختم، لا سیّما که گواهان بی‌غرضی گواهی داده باشند که او آن است.

———————–

[۱] بخشی از آیۀ ۱۳۴ سورۀ آل عمران: از مردمان در می‌گذرند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.

[۲] بخشی از آیۀ ۱۱ سورۀ رعد: او را فرشتگانی پی آیند، در پیش و پشت او هستند که او را به امر الهی نگهبانی می‌کنند.

[۳] سپاسگزاری از انعام دهنده واجب است.

[۴] بخشی از آیۀ ۴۰ سورۀ نساء: و اگر حسنه‌ای باشد به آن دو چندان پاداش می‌دهد و از پیشگاه خود پاداش بیکران می‌بخشد.

[۵] این بیت در کشف المحجوب هجویری غزنوی روایت شده است. تو معشوق منی، نفسم را حقیر مگردان که هر جنسی به همجنس خود تمایل دارد.

[۶] با اختلافاتی در خسرو و شیرین نظامی گنجوی آمده.

[۷] “او از” در نسخه به شکل “آواز” ثبت شده است.

[۸] بخشی از حدیث نبوی: مؤمن با نور خدا می‌بیند.

[۹] با اختلافاتی بیت اول رباعی ۱۶۵۶ مولانا.

[۱۰] بخشی از آیۀ ۷ سورۀ محمّد: ای کسانی که ایمان آورده‌اید اگر خدا را یاری دهید، شما را یاری می‌دهد.

[۱۱] بخشی از آیۀ ۱۰ سورۀ صف: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، آیا شما را بر تجارتی راه نمایم.

[۱۲] مصرع دوم از بیت ابوالطیب متنبی.

[۱۳] شاعر این بیت یافت نشد.

[۱۴] بخشی از آیۀ ۲۲ سورۀ ق: حال پرده‌ات را از تو برطرف ساخته‌ایم.

[۱۵] حدیث قدسی: دوستان من زیر خیمه‌های من هستند و کسی آن‌ها را نمی‌شناسد.

[۱۶] بلعم باعور از علمای بزرگ بنی اسرائیل بود که در زمان حضرت موسی (ع) می‌زیست، خداوند علم آیات را به او عطا کرد، اما او از آن علم سوء استفاده کرد و گمراه شد. برخی مفسرین آیات ۱۷۵ و ۱۷۶ سورۀ اعراف را دربارۀ او دانسته‌اند.

[۱۷] بخشی از حدیث قدسی: من بیمار شدم اما عیادتم نکردی.

[۱۸] حدیث از پیامبر اکرم : من کان لله کان الله له، هر که برای خدا باشد، خدا برای اوست.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *