مولوینامه – جلد اول – فصل چهارم: نیروی تصرف اولیا و مردان حق در نفوس خلق
۱۰- باز یکی از اختصاصات اولیا و مردان حق و پیران و رهبران کامل مکمل این است که قدرت تصرّف در نفوس بشر دارند؛ چندانکه میتوانند بیواسطۀ لفظ و قول حقایق را بر ضمیر مریدان طالب اشراق و الهام کنند؛ و قلوب خلایق در دست تصرف آنها همچون موم، نرم و رام است.
و همین طایفهاند که میتوانند مزاج روحانی اشخاص را تبدیل و نفوس را از شرور و خبائث و رذایل اخلاقی به کلی پاک و بیعیب و نقص کنند؛ و ایشان را از همۀ بیماریها و دردهای درونی نجات بدهند؛ و به مرحلهی ولادت ثانی و حیات جدید که قیامت صغری و بعث بعد از موت ارادی است برسانند.
دایم اندر آب، کار ماهی است/ مار را با او کجا همراهی است
لیک در کُه، مارهای پُر فنند/ اندرین یَم، ماهییها میکُنند
مکرشان گر خلق را شَیدا کند/ هم ز دریا تاسَهشان رُسوا کند
یعنی هرچند خود را از خلق پوشیده و مستور بدارند و نعل وارونه بزنند، باز آثار ولایت روحانی ایشان در نظر اهل بینش معلوم و آشکار خواهد شد؛ و رد پای آن طایفه را نشان خواهد داد؛ دنبالۀ ابیات را در بیان تصرف اولیا و قدرت ایشان بر تغییر نفوس بشنوید:
و اندرین یَم، ماهیان پُر فنند/ مار را از سحر، ماهی میکنند
گر تو ماری، شو قرین ماهیان/ تا شوی چون ماهیان در یم روان
ماهیانِ قَعر دریای جَلال/ بَحرشان آموخته سِحر حَلال
بس مُحال از تاب ایشان، حال شد/ نَحس آنجا رفت و نیکوحال شد
زهر آنجا رفت و شکر شد یقین/ سنگ آنجا رفت و شد درّ ثمین
خاک زر شد سنگ گوهر پای سر/ مینبیند جز بشر چشم بشر[۱]
و در بیان اشراف بر ضمایر خلق، و اشراق و تصرف مشایخ در قلوب طالبان بدون واسطۀ لفظ و قول گوید:
شیخِ فَعال است[۲] بیآلت چو حَق/ با مُریدان داده بیگفتی سَبَق
دل به دست او چو موم نرم، رام/ مُهر او گه نَنگ سازد گاه نام
مُهر مومش، حاکی انگشتری است/ باز آن نقش نگین حاکی کیست
حاکی اندیشۀ آن زرگرست/ سلسلهی هر حلقه اندر دیگرست
این صدا در کوه دلها بانگ کیست/ گه پُر است از بانگ، این کُه گه تَهی است
هرکجا هست آن حکیم اوستاد[۳]/ بانگ او زین کوهِ دل خالی مَباد
چون ز کُه، آن لطف بیرون میشود/ آبهای چشمهها خون میشود
زان شهنشاه هُمایون نَعل بود/ که سراسر کوه سینا لَعل بود
در ضمن این ابیات اشاره شده است به سلسلۀ مراتب اقطاب و مشایخ که همچون زنجیر به هم پیوسته است تا به مبدأ قدرت بینهایت و علم لایزال الهی میرسد.
[۱] طبع نیکلسون این بیت و بیت قبل را ندارد.
[۲] موافق طبع نیکلسون؛ و در چاپ علاء الدوله و میرزا محمود «شیخ فعال است و بیآلت»؛ که بنابراین «شیخ فعّال است» جملهیی میشود مرکب از مسند و مسند الیه؛ و مطابق متن فقط مسند الیه است مرکب از صفت و موصوف؛ و مسندش جملۀ فعلی بعد است «داده بیگفتی سبق» با متعلقات دیگر جمله.
[۳] حکیم و اوستاد: خ
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!