مولوینامه – جلد اول – فصل چهارم: تأثیر و توفیق توبه و استغفار
دنبالۀ اشعار فوق، از موضوع بحث عقل بحثی خارج است؛ و انتقال از این مبحث است به تأثیر توبه و انابت در زدودن اثر گناه؛ و اینکه خود توبه و استغفار نیز منوط به توفیق الهی است که:
توبه بیتوفیقت ای نور بلند/ چیست جز بر ریش توبه ریشخند[۱]
و هرکسی لایق این موهبت نیست؛ اما توفیقی را که عجالة به مناسبت آن مبحث پیش آمده است از دست نمیدهیم و بخشی از آن ابیات را نیز نقل میکنیم.
دربارۀ آن فیلسوف که چشمش نابینا شده بود میگوید:
گر بنالیدی و مُستَغفِر شدی/ نور رفته از کرم ظاهر شدی
لیک اِستغفار هم در دست نیست/ ذوق توبه نُقل هر سرمست نیست
زشتی اعمال و شومی جُمود/ راه توبه بر دل او بسته بود
هر دلی را سَجده هم دستور نیست/ مُزد رحمت، قِسمِ هر مُزدور نیست
هین به پُشتی[۲] آن مَکُن جُرم و گناه/ که کُنم توبه درآیم در پناه
میبباید تاب و آبی توبه را/ شرط شد برق و سَحابی توبه را
تا نباشد برق دل و ابر دو چشم/ کی نشیند آتش تهدید و خشم
تا نباشد گریۀ ابر از مَطَر/ تا نباشد خندۀ برق ای پسر[۳]
کی بروید سبزۀ ذوق وصال/ کی بجوشد چشمهها ز آب زُلال
توضیحاً «برق و سحاب» که در شرط توبه شنیدید استعارۀ مصرّحه است به معنی سوز دل و گریۀ چشم؛ یعنی به پشتگرمی توبه نباید مرتکب گناه شد؛ و توبه نیز در صورتی مقبول و مؤثر است که با انقلاب حال و سوز دل و گریۀ چشم همراه باشد؛ نه همین تنها لفظ «استغفر الله و اتوب الیه!»
***
جملۀ معترضهیی بود باز برمیگردیم به همان راه که میرفتیم.
گفتیم که عقل عادی فلسفی و کلامی ممکن است اموری را محال و ممتنع به شمارد که در واقع محال نباشد؛ اینک دلیل محققانۀ مولوی را در اینباره بشنوید.
[۱] جز بریش توبه نبود ریشخند: خ.
[۲] به پشت: نیکلسون.
[۳] در چاپ نیکلسون این بیت را ندارد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!