مولوی‌نامه – جلد اول – فصل چهارم: حل دو مشکل در مبحث دعا

در خاتمۀ مبحث دعا دو اشکال را که اکثر می‌پرسند جواب عرض می‌کنم.

یکی از دو مشکل این است که می‌گویند هر امر حادثی معلول یک رشته مقدمات علل و معلول و اسباب و مسبّبات طبیعی است که مانند زنجیر به هم پیوسته؛ و سر این رشته به مبدأ وجود که علت اولای خلقت و سر حلقۀ قضای قدیم ازلی است منتهی می‌شود؛ بنابراین چگونه می‌تواند دعای ما در این سلسلۀ ساختۀ دست صنع، راه و رخنه پیدا کند و در وجود و عدم حوادث تأثیر داشته باشد!

جوابش این است که اگر دعایی مستجاب شد و در ایجاد امر حادثی اثر بخشید؛ به دلیل انی معلوم می‌شود که همین دعا در تقدیر ازلی، یکی از حلقه‌های همان رشتۀ علل و اسباب آن حادثه بوده است.

***

مشکل دوم این است که می‌پرسند با وجود وعدۀ صریحی که پروردگار عالم در آیۀ کریمۀ «قالَ رَبُّکمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکمْ: سورۀ مؤمن ج ۲۴ آیه ۶۰» برای اجابت دعوات به ما داده؛ و با تأکیدی که در چند موضع از قرآن مجید فرموده است که «إِنَّ اللهَ لا یخْلِفُ الْمِیعادَ: آل عمران ج ۳ آیه ۹، رعد ج ۱۳ آیه ۳۱» و «لا یخْلِفُ اللهُ وَعْدَهُ: روم ج ۲۱ آیه ۶»؛ چرا دعاهای ما مستجاب و حاجات ما برآورده نمی‌شود.

جوابش این است که معنی و مدلول اصلی آیه را اشتباه فهمیده‌اید؛ این آیه در مقام عرض نیاز و برآمدن حوائج زندگانی و ملتمسات نفسانی نیست؛ که حد توقف ندارد؛ و هر روز خواسته‌یی نو و غرض و آرزویی تازه در دعا عرضه می‌کنیم و توقع داریم که همه دعاهای ما مستجاب و جمیع آمال و حاجات ما برآورده شود؛ و چه‌بسا که اغراض و مقاصد داعیان با یکدیگر متباین و متناقض می‌افتد؛ چنان‌که مثلاً یکی ابر و باران، و دیگری صافی و خشکی هوا از خدا به دعا می‌خواهند و هر دو، چشم اجابت دارند!

آیۀ شریفه در این مقام نیست؛ و وعده‌یی که در آن داده شده است مربوط به این قبیل حوادث و مقاصد و نیازمندی‌های بی‌حد و حصر دنیوی نیست؛ بلکه در مقام ذکر خدا، و مجابات و مناجات و مکالمۀ روحانی با خود حق‌تعالی است؛ و مدلول صریح آیه این است که مرا بخوانید تا به شما جواب بگویم.

در آیات دیگر نیز داریم که می‌فرماید «وَ لا تَدْعُ مَعَ اللهِ إِلهاً آخَرَ: سورۀ شعراء ج ۱۹ آیه ۲۱۳» و «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ أَحَداً: سورۀ جن ج ۲۹ آیه ۱۸» و «ادْعُوا رَبَّکمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیةً: اعراف ج ۸ آیه ۵۵» و «اذْکرْ رَبَّک فِی نَفْسِک تَضَرُّعاً وَ خِیفَةً: اعراف ج ۹ آیه ۲۰۵».

پس نباید ما در ذکر و دعای الهی کسی یا چیزی را با او شریک کنیم؛ بدیهی است که اگر کسی شما را برای حاجت دنیاوی خواست؛ شما را نخواسته، بلکه حاجت خود را خواسته، و شما را آلت و نردبان پایۀ وصول به مقصد خود قرار داده است.

اشتباه نشود، نمی‌گویم حاجت از خدا نباید خواست؛ می‌گویم خدا را برای حاجت نباید خواست؛ و علاوه می‌کنم که حاجت هم جز از خدا نباید خواست.

خود که کوبد آن در رحمت‌نثار/ که نیابد در اجابت صد بهار

توضیحاً از تعبیر «ادْعُونِی» در سیاق آیۀ «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکمْ»، از جنبۀ ذوق ادبی، و به قرینۀ آیات دیگر که نمونۀ آن را ذکر کردیم، مفهوم اختصاص استنباط می‌شود؛ یعنی مرا به خصوص بخوانید، نه غیر مرا، و نه اغراض و آمال و آرزوهای قلبی دنیوی خودتان را؛ و در این صورت است که قطعاً از پروردگار خود با زبان حال جواب لبیک خواهید شنید.

و بالجمله مقصود این آیه این است که هرکس خدا را در ذکر خفی یا جلی به خلوص نیت و کمال ایمان بخواند، خداوند با زبان حال و اشارات معنوی او را جواب می‌گوید؛ و غایت مطلب همان است که از گفته‌های مولوی نقل کردیم:

ترس و عشق تو کمند لطف ماست/ زیر هر یاربّ تو لبیک‌هاست

یعنی اگر درست دقت کنیم، لبیک حق را قبلا شنیده و بعد از آن به ذکر و دعای وی پرداخته‌ایم؛ انجاز وعد، از این سریع‌تر و بهتر کجاست!

***

مبحث خصایص اولیا را فعلاً به همین هفده خصلت که برشمردیم کوتاه می‌کنیم و به دیگر مباحث و عناوین مربوط به باب چهارم عقاید و افکار مولوی؛ که نوبت به شمارۀ نوزدهم آنها رسیده است می‌پردازیم و الله المستعان.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *