مولوینامه – جلد اول – فصل چهارم: خواببینی و خوابگزاری
دربارۀ خواب دیدن و رؤیای صادق و خوابگزاری یعنی تعبیر خواب نیز در قرآن عزیز در داستان حضرت یوسف علیه السلام که به موهبت الهی علم خوابگزاری «وَ کذلِک یجْتَبِیک رَبُّک وَ یعَلِّمُک مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ: سورۀ یوسف ج ۱۲» ممتاز و برگزیده بود آیاتی به تفصیل وارد، و مورد تصدیق واقع شده است.
مولوی در بیان کیفیت رؤیا و تعبیر خواب و فرقی که مابین عامۀ خلق با طبقۀ خواص اولیا و صلحا در اینباره هست تحقیقی دقیق دارد؛ خوب توجه کنید:
همچنانکه چشم میبیند به خواب/ بیمَه و خورشید، ماه و آفتاب
نَوم ما چون شد اَخ المَوت ای فُلان/ زین برادر، آن برادر را بدان
ور بگویندت که هست آن، فرع این/ مشنو آن را ای مُقَلَد بییقین
میببیند خواب جانت وصف حال/ که به بیداری نبینی بیست سال
در پی تعبیر آن تو عُمرها/ میدَوی سوی شَهان با دَها
که بگو این خواب را تعبیر چیست/ فرع گفتن اینچنین سِر را شکی است
خواب عامه است این و خود خواب خواص/ باشد اصل اِجتِبا و اختصاص
پیل باید تا چو خُسبد او ستان/ خواب بیند خِطۀ هندوستان
خر نبیند هیچ هندستان به خواب/ خر ز هندستان نکرده است اِغتِراب
جان همچون پیل باید نیک زَفت/ تا به خواب او هند تاند رفت تَفت
ذکر هندستان کُند پیل از طَلَب/ پس مُصَور گردد آن ذِکرَش به شب
اُذکُروا الله، کار هر اوباش نیست/ اِرجَعی، بر پای هر قَلاش نیست
لیک تو آیِس مَشو، هم پیل باش/ ورنه پیلی، در پی تبدیل باش
کیمیاسازان گردون را ببین/ بشنو از میناگران هردم طَنین
نَقشبَندانند در جَو فَلک/ کارسازانند بهر لی و لَک
توضیحاً بیت سوم از این ابیات که خواندم «ور بگویندت که هست آن فرع این»، به اصطلاح طلاب «دفع دخل» و جواب سؤال مقدر است که کسی بگوید خواب دیدن از فروع و توابع و نتایج بیداری است؛ چنانکه بعث و نشر قیامت فرع و نتیجۀ همین حیات طبیعی و تصویر و تجسم همین اعمال و افعال دنیوی است «وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمی: سورۀ بنی اسرائیل ج ۱۵».
یعنی رؤیا تکرار و تجدید صور احساسات و محسوسات بیداری است؛ چیز تازهیی بر روح انسان کشف و الهام نمیشود؛ همچنانکه ثواب و عقاب آخرت، نتیجه و محصول نیک و بد اعمال دنیوی است «فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یرَهُ وَ مَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ: سورۀ زلزال ج ۳۰»؛ و چیزی علاوه و سربار آن نمیکنند؛ بلکه همان سرایر و ضمایر خلق است که در رستاخیز آشکار میگردد «یوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ: سورۀ طارق ج ۳۰».
مولوی از این شبهه چنین جواب میدهد که ما در خواب چیزها میبینیم که در بیداری هرگز ندیدهایم؛ و آنچه در خواب میبینیم چندان مبهم و نامعلوم است که در تأویل و تعبیر آن به معبر و خوابگزار احتیاج داریم؛ و چهبسا که اسرار پوشیدهیی به وسیلۀ خواب بر ما کشف میشود؛ و چهبسا که حوادث آینده را مدتی قبل از وقوع در خواب میبینیم؛ پس این قبیل پیشبینیها و اسرار نامحسوس را که در رؤیای صادق بر ما کشف میشود، نمیتوان در دایرۀ فروع و توابع موجودات حسی خارجی محصور کرد.
در تأیید نظر مولوی میتوانیم این نکته را بیفزاییم که هرچند رؤیای صادق از همان اشیاء که در قلمرو محسوسات خواب بیننده است به وسیلۀ قوۀ متخیله و مدد قوای باطنی دیگر انتزاع و تجرید میشود؛ اما در واقع و نفس الامر چنان است که چون روح انسانی در عالم خواب قالب برزخی مثالی میگیرد، قوۀ متخیله که وظیفهاش محاکات و ترکیب و تفصیل یعنی جدا کردن و پیوستن صور و معانی جزئی است، برای تمثیل و تصویر معانی مجرد و حقایق کلی، از محسوسات جزئی استفاده میکند؛ یعنی امور کلی روحانی و مطالب عالی عقلی را، در قالب اشیاء جسمانی و روپوش همین محسوسات جزئی که خواب بیننده با آن مأنوس است، نشان میدهد؛ چنانکه مثلاً علم و دانش را به «شیر خوردنی» و عیش بیکدورت را به «آب پاک صافی» و دشمنی و مخاصمت را به صورت «مار و گرگ»؛ و برای کسی که از سگ میترسد، حدوث بیماری را به صورت حملۀ سگ، مجسم میکند؛ همانطور که در تجسم برزخی اعمال و افعال انسانی، پیش از این گفتیم.
بدیهی است، چیزی را که بههیچوجه حتی صورت نقاشی آن را نیز در خارج ندیده باشند هرگز در خواب نخواهند دید؛ و خواب دیدن هرکسی متناسب با دید، و دیدگاه؛ و مقدار عقل و هوش و فراست؛ و گنجایش فهم و ذوق و دریافت باطنی و درجه و مقام و محیط زندگانی ظاهری اوست؛ تمثیل مولوی ناظر به همین معنی است که گفت:
پیل باید تا چو خُسبد او ستان/ خواب بیند خِطۀ هندوستان
خر نبیند هیچ هندستان به خواب/ خر ز هندستان نکرده است اِغتِراب
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!