مولوی‌نامه – جلد اول – سرگذشت مولوی از آغاز عمر تا انجام ۶۷۲-۶۰۴ ه‍ ق

حال اگر می‌خواهید تفصیل سه شخصیت ممتاز یا سه مرحلۀ بزرگ طریق استکمالی مولوی را بدانید به سرگذشت احوال او از آغاز تا انجام، یعنی از ولادت تا وفات توجه کنید.

مولوی حدود ۶۸ سال عمر کرد، ولادتش در بلخ روز ششم ربیع الاول از سال ۶۰۴ و وفاتش در قونیه از بلاد روم پنجم ماه جمادی‌الآخرۀ سنه ۶۷۲ هجری قمری واقع شد همان سال که نابغۀ فلسفه و ریاضی خواجه نصیرالدین طوسی وفات یافت.

پدر مولوی، سلطان العلماء شیخ بهاءالدین محمد ولد فرزند حسین بلخی از بزرگان علما و عرفای ممتاز عصر خود بود که ظاهراً نسب خرقۀ تصوف به شیخ نجم الدین کبری متوفی ۶۱۸ ه‍ ق می‌رسانید.

آباء و اجداد مولوی همه از مردم بلخ بودند که در آن روزگار یکی از کرسی‌های ایالت پهناور خراسان شمرده می‌شد.

سلطان ولد فرزند نامدار مولوی در منظومۀ ولدنامه (ص ۲۱۸ طبع طهران) دربارۀ جدش بهاءالدین ولد گفته است:

بود از شهر بلخ اباً عن جد/ در فضیلت نداشت عدّ و نه حدّ

بهاءالدین ولد در حدود ۶۱۶ ه‍ ق که تازه آوازۀ هجوم مغولان به بلاد خوارزم به گوش می‌رسید با فرزندش مولوی که در آن تاریخ تقریباً۱۳ ساله بود و دیگر اعضای خانواده و جمعی از خدم و حشم به قصد زیارت بیت الله از بلخ سفر کرد.

معروف است که چون در اثنای آن سفر به نیشابور رسید به زیارت شیخ عطار رفت و شیخ عطار نسخه‌یی از مثنوی «اسرارنامه» خود را که منظومۀ عرفانی اخلاقی در بحر هزج مسدس محذوف مقصور حدود سه هزار و سیصد بیت است و به این بیت آغاز می‌شود:

به نام آن‌که جان را نور دین داد/ خرد را در خدا دانی یقین داد[۱]

هدیه کرد و به بهاءالدین گفت «زود باشد که این پسر تو (یعنی جلال‌الدین مولوی) آتش در سوختگان عالم زند.»[۲]

باری بهاءالدین بعد از سفر مکه در حوالی سال ۶۱۷ ه‍ ق گذارش به آسیای صغیر و کشور روم افتاد؛ در آن تاریخ که سلطان علاءالدین کیقباد سلجوقی ۶۱۶-۶۳۴ ه‍ ق آنجا سلطنت می‌کرد و وزیری نیک‌فطرت و عارف‌مسلک و دانش‌دوست به نام معین الدین پروانه (معین‌الدین سلیمان دیلمی متوفی ۶۷۵ ه‍ ق) داشت، که هم سلطان و هم وزیر دانشمندش هر دو گوهرشناس بودند و قدر آن مهمانان عزیز را نیکو می‌دانستند، و بدین سبب در تعظیم و تکریم و تهیۀ وسایل آسودگی و رفاه حال ایشان دقیقه‌یی کوتاهی و اهمال ننمودند، و به حسن خلق و صفا و خلوص ضمیر، عنقایی بلندپرواز را صید کردند که با پروبال همت در فضایی وسیع‌تر و برتر از آسمان‌ها بال گشاد و قاف تا قاف جهان علم و معرفت را زیر پر گرفت، و نردبان پایۀ مدارج کمال بشری را تا عنان آسمان و اوج عرش علیین بپیمود.

نردبان‌هایی است پنهان در جهان/ پایه پایه تا عنان آسمان

هر گُرُه را نردبانی دیگرست/ هر روش را آسمانی دیگرست

اتفاقاً در آن تاریخ اوضاع ایران و به‌خصوص نواحی بلخ و بخارا و خوارزم و دیگر بلاد ماوراءالنّهر و خراسان در اثر هجوم شوم مغولان خراب و آشفته و درهم شده و مخصوصاً شهر بلخ در همان سال ۶۱۷ به سبب قتل عام و غارت آن طایفه وحشی خون‌خوار خالی از سکنه افتاده بود.

باری حسن استقبال و پذیرایی گرم سلطان علاءالدین و وزیر دانشمندش معین‌الدین پروانه که بعداً از ارادتمندان خاص مولانا شده است؛ و خرابی اوضاع بلخ که وطن آبا و اجدادی بهاءالدین ولد و مولوی بود دست بهم داد و مجموع این احوال موجب اقامت بهاءالدین و خانوادۀ او در حوالی قونیه گردید؛ در ابتدا مدتی در شهر لارنده که در حدود ده فرسنگی جنوب شرقی شهر قونیه بوده است بودند آنگاه به عاصمۀ قونیه که در حدود ۴۵۰ کیلومتری جنوب شرقی استانبول است و در آن تاریخ پایتخت سلاجقۀ روم بوده است منتقل گردیدند.

بهاءالدین در حوالی سنۀ ۶۲۸ ه‍ ق درگذشت و در همان سرزمین به خاک سپرده شد.

[۱]  مثنوى اسرارنامۀ عطار در طهران طبع شده است.

[۲]  تذکرۀ دولتشاه ص ۱۹۳ طبع لیدن.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *