مولوی‌نامه – جلد اول – فصل چهارم: علم یقینی و ظن و گمان

مولوی علم یقینی را به مرغ دو پر، و گمان را به مرغ یک‌پر تشبیه کرده؛ و این تمثیل را با لطائف عرفانی شاعرانه پرورانده است:

علم را دو پَر، گُمان را یک پَر است/ ناقِص آمد ظن به پرواز اَبتَر است

مرغ یک پر زود افتد سرنگون/ باز برپَرَّد دو گامی یا فُزون

اُفت‌وخیزان می‌رود مرغ گُمان/ با یکی پر بر امید آشیان

چون ز ظن وارست و علمش رو نمود/ شد دو پَر آن مرغ یک پر، پر گشود

با دو پر برمی‌پرد چون جبرئیل/ بی‌گمان و بی‌اگر بی‌قال و قیل

گر همه عالم بگویندش توی/ بر ره یزدان و دین مُستَوی

او نگردد گرم‌تر از گفتشان/ جان طاق او نگردد جُفتشان

ور همه گویند او را گمرهی/ کوه پنداری و تو برگ کَهی

او نیفتد در گمان از طَعنَشان/ او نگردد دردمند از ظَعنَشان

علاوه می‌کنم که اصل این مطالب را در آیۀ کریمۀ قرآن مجید می‌خوانیم «وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا یغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیئاً: سورۀ نجم ج ۲۷ آیۀ ۲۸».

چنان‌که اشاره کردم راهی را که مولوی برای رسیدن به مقام عالی کمال انسانی همه‌جا نشان می‌دهد و ما را بدان دلالت می‌کند؛ راهی است که خود او رفته و قدم‌به‌قدم آن را با نهایت گرمی و خلوص پیموده بود.

مولوی در عالم شریعت فقیهی مجتهد و پیشوایی مؤتمن بود که به دست سید برهان الدین محقق ترمدی در رشتۀ طریقت منسلک گردید

پُخته گَرد و از تَغَیُر دور شو/ همچو بُرهان مُحَقَق نور شو

چون ز خود رستی همه برهان شدی/ چون‌که گفتی بنده‌ام سلطان شدی

مدت چهارده سال هم ریاضت طریقت کشید؛ آنگاه از مرحلۀ طریقت هم گذشت و به عالی‌ترین مقام حقیقت پیوست.

مولوی در علوم و معارف اکتسابی عقلی و نقلی سرآمد اقران خود بود؛ در سیر و سلوک طریقت نیز منازلی بسیار طی کرده و به مقامات عالی رسیده بود؛ اما آخر کار، جذبۀ الهی چنان او را ربود که تمام محصول شریعت و طریقت، و حاصل مدرسه و خانقاه را که در مدتی قرب چهل سال اندوخته بود همه را یکجا و دربست در پای شمس الدین تبریزی ریخت؛ و از آن پس عاشقی پاکباز درآمد که:

«هرچه جز معشوق باقی جمله سوخت».

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *