مولوی‌نامه – جلد اول – فصل دوم: عقاید مذهبی و مسائل فقهی شرعی مولوی در مثنوی – نص و قیاس

۳- یکی از مسائل معروف اصول فقه است که می‌گویند در موردی که نص یعنی تصریح قرآن؛ یا سنت یعنی احادیث مأثوره در کار باشد نمی‌توان به رأی و قیاس متوسل شد و حکم فقهی را به وسیلۀ قیاس و عقل عرفی معلوم کرد.

مولوی کشف و شهود عرفانی و وحی قدسی روحانی را به «نص» و فکر و دلیل عقول جزئی را به «قیاس» تشبیه می‌کند. و می‌گوید در جایی که وحی روح قدسی درکار باشد اندیشه‌های عقول جزئی معزول و بیکار است؛ و به احکام عقلی و دلایل علمی نباید اعتماد کرد و آن را مبنای عمل قرار داد؛ همان‌طور که هرگاه نص در کار باشد فقیه مجتهد به فکر قیاس نمی‌افتد و به قیاس عمل نمی‌کند.

مُجتهد هرگه که باشد نَص‌شناس/ اندر آن صورت نیندیشد قیاس

چون نیابد نَص اندر صورتی/ از قیاس آنجا نماید عِبرتی

نَص، وَحی روح قدسی دان یقین/ وان قیاس عقل جُزوی تحت این

البته می‌دانید که عمل کردن به قیاس موافق فقه اهل سنت و جماعت است و شیعۀ امامی می‌گوید: «و لیس من مذهبنا القیاس».

خوب است این نکته را برای اهل علم گوشزد کنم که بعض علمای اصولی شیعه اگرچه به حسب ظاهر منکر قیاس شده اما در واقع عمل به نوعی از قیاس را جایز شمرده‌اند.

واضح‌تر بگویم قیاس را از یک در بیرون کرده و آن را در لباس تنقیح مناط از در دیگر داخل ساخته‌اند.

توضیحاً قیاس اصولی مرادف تمثیل منطقی است؛ اما قیاس منطقی برهانی است که از صغری و کبری و حد وسط تشکیل شده باشد.

توهم نشود که مولوی اهل رأی و قیاس بود؛ خیر او از مکتب برهان و قیاس به هر دو اصطلاح منطقی و اصولی بالاتر رفته و به دریای نور که عالم کشف و شهود است پیوسته و از مرتبۀ دانش به بینش رفته بود؛ چنان‌که می‌فرمود:

جان‌شناسان از عددها فارغند/ غرقۀ دریای بی‌چونند و چند

جان شو و از راه جان جان را شناس/ یار بینش شو نه فرزند قیاس

قیاس را در این بیت به هر دو اصطلاح منطقی و اصولی می‌توان تفسیر کرد.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *