مولوینامه – جلد اول – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۵ – هرکه را افزون خبر، جانش فزون
مولوی حقیقت نفس و جان و دل آدمی را، دانش و بینش میداند؛ یعنی معتقد است که روح و جان، چیزی غیر از علم و معرفت و آگاهی و هوشیاری نیست؛ پس هرکسی که دانش و آگاهی او بیشتر باشد جان و روح او بیشتر است؛ و بدین سبب مابین افراد انسان تفاوت کلی در نفوس و ارواح باشد؛ تا برسد به مرتبۀ انسان کامل و رسولان و اولیاء خدا که عقل کلی و نفس کلیاند؛ و از دیگر افراد بشر از این جهت مستثنی و ممتازند که طبقۀ مشخص و صنف اعلای نوع انسانند و دارای روح و جان و نفس دیگر علاوه بر روح آدمیاند؛ بلکه اصلاً نوعی مخصوص و ممتاز و مجزا از دیگر اصناف و افراد مردماند؛ و مرتبت و منزلت این طایفه از ملایکه نیز برتر و عالیتر است.
جان نباشد جُز خبر در آزمون/ هرکه را افزون خبر جانش فُزون
جان ما از جان حیوان بیشتر/ از چه، ز آن رو که فزون دارد خبر
پس فزون از جان ما، جان مَلَک/ کو مُنزه شد ز حِس مشترک
وز ملک، جان خداوندان دل/ باشد افزون، تو تَحَیّر را بِهِل
زان سبب آدم بُوَد مَسجودشان/ جان او افزونترست از بودشان
ورنه بهتر را سُجود دونتری/ امر کردن هیچ نبود درخَوری
کی پسندد عدل و لطف کردگار/ که گُلی سَجده کُند در پیش خار
***
چون سِر و ماهیَت جان مَخبَر است/ هرکه او آگاهتر باجانتر است
اقتضای جان چو ای دل آگهی است/ هرکه آگهتر بود جانش قوی است
روح را تأثیر آگاهی بُوَد/ هرکه را این بیش، اَللهی بُوَد
خود جهان جان سراسر آگهی است/ هرکه بیجان است از دانش تهی است
چون خبرها هست بیرون زین نَهاد/ باشد این جانها در آن میدان جَماد
جان اول مَظهر دَرگاه شد/ جان جان خود مَظهر الله شد
***
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!